کافه استوری
2.87K subscribers
11.7K photos
1.37K videos
14 files
519 links
با هم گفتیم کاش می‌شد یه‌باردیگه داستانها رو بخونیم و بشنویم؛ تا اینبار اگه شد از اونها یادبگیریم.
این شد که این کانال رو راه انداختیم.

جهت سفارش تبلیغ با مدیر کانال در ارتباط باشید:
@CafeStoryAdmin

آدرس اینستاگرام ما:
instagram.com/The_Cafe_Story
Download Telegram
دمنوش / کافه استوری

جای عشق کجاست؟
در سنگ سنگِ کوه، در قطره قطرۀ رود، در ذره ذرۀ هوای ناب،
در قدم های بی صدای نسیمِ سردِ زمستان...؟

#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهيمى

#دمنوش

@TheCafeStory
- نگاه کن! بستنی را، اینطور، لیس باید زد؛ لیس ... اینطور!
- خجالت آور است واقعا! مردی با موهای سپید.
- لیس زدن بستنی چه ربطی به رنگِ مو دارد بانو؟
- آخر، خیلی‌ها ما را می‌شناسند.
- خُب بشناسند. وقتی شناختند چه کار می‌کنند؟ بله؟ با تعجب به همدیگر می‌گویند: اینها چطور می‌توانند بستنی‌هایشان را لیس بزنند؛ در حالی که ما آنها را می‌شناسیم و موی مرد هم سپید است. بله؟
اصلا شناخته شدن و موی سپید چه ربطی به لیس زدن بستنی دارد؟ بله؟ من مطمئن هستم که حتی هیأت دولت هم می‌تواند، اگر دوست داشته باشد، بستنی لیس بزند. فوقش این است که یک ملتِ بزرگ خوشحال می‌شود و می‌خندد.

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام #پنج_شنبه_ها

#سکنجبین
@TheCafeStory
باز روزی نو در راه است و تو باید مسلح باشی، با عشق، اندیشه، ایمان، شادی... چاره ای نیست عزیز من! سهم ما از میلیاردها سال حیات و حرکت، ذره‌ی بسیار ناچیزی‌ست.
این سهم را چه کسی به تو حق داد که با خستگی و پیری روح، با بلاتکلیفی، کسالت، دودلی به تباهی بکشی؟
باور کن! زندگی را پر باید کرد.
اما نه با باطل و بیهوده نه با هر چیز کدر و کثیف
زندگی را پر پر باید کرد، لبریز و دائما سرریزکنان.

#یک_عاشقانه_آرام
#برانچ
@TheCafeStory
حافظه برای عتیقه کردن عشق نیست، برای زنده نگه داشتن عشق است.
اگر پرنده را به قفس بیندازی، مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی
و پرنده‌ی قاب گرفته ،فقط تصور باطلی از پرنده است. عشق، در قاب یادها، پرنده‌ای است درقفس. منت آب و دانه بر سر او مگذار و امنیت و رفاه را به رخ او نکش.

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
#سکنجبین
@TheCafeStory
زمانی که کودکی می‌خندد، باور دارد که تمام دنیا در حال خندیدن است و زمانی که یک انسان ناتوان را خستگی از پای در می‌آورد. گمان می‌برد که خستگی، سراسر جهان را از پای درآورده است.
چرا نا امیدان، دوست دارند که نا امیدی‌شان را لجوجانه تبلیغ کنند؟ چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟ چرا پوچ‌گرایان، خود را، برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می‌جنگیم، پاره پاره می‌کنند؟ آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری‌شان به تن و روح دیگران سرایت کند، دلیل بر رذالت بی‌حساب ایشان نیست؟
من هرگز نمی‌گویم که در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم. قبل از آن که ناامیدی، نابودمان کند.

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
#سکنجبین
@TheCafeStory
حافظه برای عتیقه کردن عشق نیست، برای زنده نگه داشتن عشق است.
اگر پرنده را به قفس بیندازی، مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی
و پرنده‌ی قاب گرفته، فقط تصور باطلی از پرنده است. عشق، در قاب یادها، پرنده‌ای است درقفس. منت آب و دانه بر سر او مگذار و امنیت و رفاه را به رخ او نکش.

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
#سکنجبین
@TheCafeStory
يك بار، يك بار و فقط يك بار می‌توان عاشق شد . عاشق زن، عاشق مرد، عاشق انديشه، عاشق وطن، عاشق خدا، عاشق عشق ....
يك بار،فقط يك بار. بار دوم ديگر خبری از جنس اصل نيست .

#نادر_ابراهیمی
#سکنجبین
#یک_عاشقانه_آرام
@TheCafeStory
عاشق «شدن» مساله‌ای نیست؛ عاشق «ماندن» مساله‌ی ماست. بقای عشق٬ نه بروز عشق. هر نوجوانی هم گرفتار هیجانات عاشقانه می‌شود؛ اما آیا عاشق هم می‌ماند؟ عشق به اعتبار مقدار دوامش عشق است نه شدت ظهورش.

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
#سکنجبین
@TheCafeStory
انبار کوچک، مملو از بی‌مصرف‌ها و به دردنخورها، مملو از چیزهایی که همیشه گفته‌ایم: یک روز احتمال دارد به کار بیاید، دیگر از اینها پیدا نمی‌شود، برای بچهٔ بعدی. به دردِ سفر می‌خورد.

چمدان‌هایی که چفت و بست آنها شکسته. گلدان ترک خورده‌ای که یادگار عمو جان است. روروَکِ اولی. پوتین‌های کهنهٔ دومی. خدای من! همه را باید دور ریخت. انبار را باید خالیِ خالی کرد. همین‌هاست که زندگی را از شکل می‌اندازد. همین‌هاست که زندگی را کهنه می‌کند. موریانه خورده. بید زده. کپک زده. درهم شکسته. بی ‌سر و ته. رنگ و رو رفته. ما فقط کهنگی‌ها را پس‌انداز می‌کنیم. ما پاسدارانِ از شکل افتادگی‌ها هستیم. جای عشق کجاست؟
فریاد نزن، به زمزمه بگو: جای عشق کجاست؟ لابه‌لای این همه آشغال، چطور باید پی عشق بگردم، بی‌آنکه به خاطره برخورد کنم؟

#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی

#سکنجبین
@TheCafeStory
به یادم هست، روزی مصرّانه، به تو می‌گفتم: «ما هرگز خسته نخواهیم شد...هرگز»
اما مدتی است، پی فرصتی می‌گردم شیرینم،
تا به تو بگویم، ما نیز،
خسته می‌شویم... و خسته شدن، حق ماست؛
این که خسته می‌شویم و از نفَس می‌افتیم و در زانوهایمان،
دردی حس می‌کنیم ، مسأله‌ای نیست
مسأله این است که بتوانیم زیر درختی، کنار جوی آبی،
روی تخته سنگی، «در کنار هم» بنشینیم،
و خستگی از تن و روح، بتکانیم
خسته نشدن، خلافِ طبیعت است
همچنان که، خسته ماندن
دیگر نمی‌گویم که ما تا زنده‌ایم ، خسته نخواهیم شد
بلکه می‌گویم: ما هرگز، خسته نخواهیم ماند.

#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی
#سکنجبین

@TheCafeStory
سرت را قدری بیاور جلوتر
تا باز هم آهسته‌تر بگویم:
بهترین دوستِ انسان،
انسان است نه کتاب!!!
کتاب‌ها، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند،
نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده،
تو را در خود
غرق کنند و فرو ببرند.
تو در کوچه‌ها
انسان خواهی شد
نه در لا به لای کتاب‌ها...

#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی
#سکنجبین

@TheCafeStory
زمانی که کودکی می‌خندد، باور دارد که تمام دنیا در حال خندیدن است،
و زمانی که یک انسان ناتوان را خستگی از پای در می‌آورد، گمان می‌برد که خستگی، سراسر جهان را از پای درآورده است.
چرا ناامیدان دوست دارند که ناامیدی‌شان را لجوجانه تبلیغ کنند؟
چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟
چرا پوچ گرایان، خود را برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می‌جنگیم، پاره‌پاره می‌کنند؟
آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری‌شان به تن و روح دیگران سرایت کند، دلیل بر رذالت بی‌حساب ایشان نیست؟
من هرگز نمی‌گویم که در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم:
به امید بازگردیم. قبل از آن که ناامیدی، نابودمان کند.

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
#سکنجبین
@TheCafeStory
کمی زیستن در رویا به خاطر انطباق دادن زندگی با رویا، گناه نیست. آنچه اشتباه محض است فرو رفتن در رویاست و برنیامدن. در مِهِ مصنوعی غرق شدن. قطع ارتباط با روزمرّگی‌ها. مِهِ تخیلی، بیشترین خطرش در این است که انسان در درون آن گم می‌شود و از سکونتگاهِ خود بسیار دور بیفتد. بازناگشتنی. گم‌گشته‌ی ابدی.

#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی
#سکنجبین

@TheCafeStory
سن، مشکل عشق نیست.
زمان نمی تواند بلور اصل را کدر کند،
مگر آنکه پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشی . . .


#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
#سکنجبین

@TheCafeStory
کمی زیستن در رویا به خاطر انطباق دادن زندگی با رویا، گناه نیست. آنچه اشتباه محض است فرو رفتن در رویاست و برنیامدن. در مِهِ مصنوعی غرق شدن. قطع ارتباط با روزمرّگی‌ها. مِهِ تخیلی، بیشترین خطرش در این است که انسان در درون آن گم می‌شود و از سکونتگاهِ خود بسیار دور بیفتد. بازناگشتنی. گم‌گشته‌ی ابدی.

#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی
#سکنجبین

@TheCafeStory
سرت را قدری بیاور جلوتر تا باز هم آهسته‌تر بگویم،
بهترین دوست انسان، انسان است، نه کتاب؛
کتاب‌ها، تا آن حد که رسم دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند،
نه تا آن حد که مثل دریایی مرده از کلمات مرده، تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند.
تو در کوچه‌ها انسان خواهی شد نه ‌فقط در لابه‌لای کتاب‌ها.

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام

#سکنجبین

@TheCafeStory
سرت را قدری بیاور جلوتر
تا باز هم آهسته‌تر بگویم:
بهترین دوستِ انسان،
انسان است نه کتاب!!!
کتاب‌ها ، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند،
نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده،
تو را در خود
غرق کنند و فرو ببرند.
تو در کوچه‌ها
انسان خواهی شد
نه در لا به لای کتاب‌ها...

#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی
#سکنجبین
@TheCafeStory
قلب، مهمانخانه نيست که آدم‌ها بيايند
دو سه ساعت يا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند...
قلب، لانه‌ی گنجشک نيست که در بهار ساخته بشود و در پاييز باد آن را با خودش ببرد...
قلب، راستش نمی‌دانم چيست؟
اما اين را می‌دانم که فقط جای آدم‌های خيلی خيلی خوب است...

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام

#سکنجبین

@TheCafeStory
سه شنبه، نه مژده ی شروع دارد نه نشاط پایان؛
نه سهمی از ابتدا، نه دانگی از انتها.
نه راهی ست سربالا، که به امید رسیدن به قلّه ای بتوان نَفَس زنان و کوفته پیمودش، نه سرازیر است که شادی ترک قله را با شوق رسیدن به خانه و زمین گذاشتن کوله و کندن پوتین های چسبیده به پا و باز کردن دگمه های بادگیر و دراز کردن آسوده ی پاها را در خود داشته باشند.

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
#سکنجبین
@TheCafeStory
- آنجا را نگاه کن، آن زن و مرد پیر را که جلوی خانه‌شان نشسته‌اند ببین.
تکیه داده به هم، عصاره‌ی عشق‌اند انگار.
لااقل شصت سال درکنار هم بوده‌اند.
- بی مُرافعه؟
- چرا بی مرافعه؟
آن مرد کویری یادت هست؟
دو کوزه‌ ی بی‌جان را هم اگر یک عمر کنار هم بگذاری، گاهی سرهایشان به هم می‌خورد و درد می‌گیرد.
مهم این است که هیچ سَری نشکند و لب پَر نشود.

#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
#سکنجبین
@TheCafeStory