زشت است که توی غزلش مرد بگرید
هربار که یک قافیه آورد بگرید
این هدیهی عشق است به دیوانه که باید
با درد بخنداند و با درد بگرید
غربت فقط این است که شخصی وسط جمع
آرام بیاندیشد و خونسرد بگرید
زشت است که آدم دلش از هیچ بگیرد
زشت است که هر وقت هوس کرد بگرید
زشت است که شاعر وسط خواندن یک شعر
با آمدن واژهی برگـــرد بگرید
زشت است، ولی زشت تر این است که عشقت
بر شانهی یک آدم نامرد بگرید...
علیرضا آذر...
❤️ @biabamaa
هربار که یک قافیه آورد بگرید
این هدیهی عشق است به دیوانه که باید
با درد بخنداند و با درد بگرید
غربت فقط این است که شخصی وسط جمع
آرام بیاندیشد و خونسرد بگرید
زشت است که آدم دلش از هیچ بگیرد
زشت است که هر وقت هوس کرد بگرید
زشت است که شاعر وسط خواندن یک شعر
با آمدن واژهی برگـــرد بگرید
زشت است، ولی زشت تر این است که عشقت
بر شانهی یک آدم نامرد بگرید...
علیرضا آذر...
❤️ @biabamaa
نیمه شب آمد خیالت، نیمه جانم را گرفت
ابر دلتنگی دوباره آسمانم را گرفت
تا دلم در کوی نو میدی برایت میسرود
لکنتی امد زبان بی زبانم را گرفت
درمیان خاطراتت در وداع آخرین
قطره قطره اشک آمد دیدگانم را گرفت
زندگی بامن چه بازیهای پنهانی نکرد
بس که تابم داد صبر آستانم را گرفت
تا سفر رفتی،گناه غم میان باورم
دینم و ایمانم ویکسر جهانم را گرفت
شانه های مهربانت را بیاور خوب من
گریه های لعنتی تاب و توانم را گرفت.
#زهرا_ضیایی
❤️ @biabamaa
ابر دلتنگی دوباره آسمانم را گرفت
تا دلم در کوی نو میدی برایت میسرود
لکنتی امد زبان بی زبانم را گرفت
درمیان خاطراتت در وداع آخرین
قطره قطره اشک آمد دیدگانم را گرفت
زندگی بامن چه بازیهای پنهانی نکرد
بس که تابم داد صبر آستانم را گرفت
تا سفر رفتی،گناه غم میان باورم
دینم و ایمانم ویکسر جهانم را گرفت
شانه های مهربانت را بیاور خوب من
گریه های لعنتی تاب و توانم را گرفت.
#زهرا_ضیایی
❤️ @biabamaa
نمـایان شد کـنـون غـولِ گـرانی
و بـرپـا گـشتـه بامـبـولِ گـرانی
بر این مَردُم بکوبد مُشتِ خـود را
و مـلـّت جـملـه مقـتـولِ گـرانی
خـدایـا روزگــارش را سیَـه کـن
هـرآنکـس گـشته مَسـؤلِ گـرانی
نه آب و برق و گاز و مُرغ و مـاهی
هـمـه اجـناس، مَـشمـولِ گـرانی
نبینی یک قَـلَم ارزان تـو چیـزی
و قِـیـمَـت رفـته بر کـولِ گـرانی
شود پُر،کـیـسه هایِ سودجـویـان
ز «اِسـتِـثـمـارِ» مَـقـبـولِ گـرانی
و فـقـر و تنگـدستی، بی تَعـارُف
نـُمــاد و بـار و مَحـصـولِ گـرانی
تَـبَهکـاری بَساط و سُفرِه اش پَهن
بَـنــا بــر رَسـمِ معـمـولِ گـرانی
بـه صـورت ها به رُخـسارِ خـلایـق
نِـگـه کُـن زخـمِ پَـنـجـولِ گـرانی
گـُلِ لَبـخـند هـم، در غُنچـگی مُرد
بـه تـیـرِ غـیـبِ شِـشلـولِ گـرانی
کـَلافِ پیــچ در پـیـچ ِمَـفـاسـد
بـِدان بـی پَـرده مـَعـلـولِ گـرانی
چـو نیکـو بـِنگـری مَـردُم بـبـینی
به گـیـر و بـَند و مَغـلـولِ* گـرانی
رَمَـق در پـِیـکـرِ مَـردُم نـبـاشـد
فــرو اُفـتـاده مَـخـذولِ** گـرانی
ز فُـرمـولی چـنین غـارت بـِبـارد
دوصـد نفـرین به فـُرمـولِ گـرانی
❤️ @biabamaa
و بـرپـا گـشتـه بامـبـولِ گـرانی
بر این مَردُم بکوبد مُشتِ خـود را
و مـلـّت جـملـه مقـتـولِ گـرانی
خـدایـا روزگــارش را سیَـه کـن
هـرآنکـس گـشته مَسـؤلِ گـرانی
نه آب و برق و گاز و مُرغ و مـاهی
هـمـه اجـناس، مَـشمـولِ گـرانی
نبینی یک قَـلَم ارزان تـو چیـزی
و قِـیـمَـت رفـته بر کـولِ گـرانی
شود پُر،کـیـسه هایِ سودجـویـان
ز «اِسـتِـثـمـارِ» مَـقـبـولِ گـرانی
و فـقـر و تنگـدستی، بی تَعـارُف
نـُمــاد و بـار و مَحـصـولِ گـرانی
تَـبَهکـاری بَساط و سُفرِه اش پَهن
بَـنــا بــر رَسـمِ معـمـولِ گـرانی
بـه صـورت ها به رُخـسارِ خـلایـق
نِـگـه کُـن زخـمِ پَـنـجـولِ گـرانی
گـُلِ لَبـخـند هـم، در غُنچـگی مُرد
بـه تـیـرِ غـیـبِ شِـشلـولِ گـرانی
کـَلافِ پیــچ در پـیـچ ِمَـفـاسـد
بـِدان بـی پَـرده مـَعـلـولِ گـرانی
چـو نیکـو بـِنگـری مَـردُم بـبـینی
به گـیـر و بـَند و مَغـلـولِ* گـرانی
رَمَـق در پـِیـکـرِ مَـردُم نـبـاشـد
فــرو اُفـتـاده مَـخـذولِ** گـرانی
ز فُـرمـولی چـنین غـارت بـِبـارد
دوصـد نفـرین به فـُرمـولِ گـرانی
❤️ @biabamaa
مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد
از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست
دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر
مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا
من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم
خاطراتت مانده در کنج اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق
ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر
با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی
ای فدای ژامبون رنگین تو
سوپ های داغ و آن ته چین تو
ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا
دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار
زندگی بی تو جهنم می شود
سکته ،اسبابش فراهم می شود
ای فدای قُد قُدایت باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد
بی تو باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است
از خر شیطان بیا پایین عزیز
عشوه کم کن ،زهر در جامم مریز
تازگی از دیگران دل می بری
هرکه بامش بیش ،با او می پری
در نبودِ هیکل زیبای تو
دلخوشم با سنگدان و پای تو
پس چه شد آن بال های خوشگلت
لک زده است این دل برای شنسلت
ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
بازگرد ای خوشگل تو دلبرو
تخم خود را لا اقل از ما نگیر
تا که با خاگینه اش گردیم سیر
❤️ @biabamaa
ناگهان از سفره ام پرواز کرد
از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست
دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر
مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا
من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم
خاطراتت مانده در کنج اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق
ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر
با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی
ای فدای ژامبون رنگین تو
سوپ های داغ و آن ته چین تو
ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا
دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار
زندگی بی تو جهنم می شود
سکته ،اسبابش فراهم می شود
ای فدای قُد قُدایت باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد
بی تو باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است
از خر شیطان بیا پایین عزیز
عشوه کم کن ،زهر در جامم مریز
تازگی از دیگران دل می بری
هرکه بامش بیش ،با او می پری
در نبودِ هیکل زیبای تو
دلخوشم با سنگدان و پای تو
پس چه شد آن بال های خوشگلت
لک زده است این دل برای شنسلت
ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
بازگرد ای خوشگل تو دلبرو
تخم خود را لا اقل از ما نگیر
تا که با خاگینه اش گردیم سیر
❤️ @biabamaa
قلم چرخید و فرمان را گرفتند
ورق برگشت و ایران را گرفتند
به تیتر (شاه رفت) اطلاعات
توجه کرده کیهان را گرفتند
چپ و مذهب گره خوردند و شیخان
شبانه جاى شاهان را گرفتند
همه از حجره ها بیرون خزیدند
به سرعت سقف ایوان را گرفتند
گرفتند و گرفتن کارشان شد
هر آنچه خواستند آن را گرفتند
به هر انگیزه و با هر بهانه
مسلمان نا مسلمان را گرفتند
به جرم بد حجابى بد لباسى
زنان را نیز مردان را گرفتند
سراغ سفره ها نفتى نیامد
ولیکن در عوض نان را گرفتند
یکى نان خواست بردندش به زندان
از آن بیچاره دندان را گرفتند
یکى آفتابه دزدى کرد افشا
به دست آفتابه داشت آن را گرفتند
یکى خان بود از حیث چپاول
دو تا مستخدم خان را گرفتند
فلان ملا مخالف داشت بسیار
مخالفهاى ایشان را گرفتند
بده مژده به دزدان خزانه
که شاکیهاى ایشان را گرفتند
چو شد در آستان قدس دزدى
گداهاى خراسان را گرفتند
به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهاى دربان را گرفتند
نمیخواهند چون خر را بگیرند
محبت کرده پالان را گرفتند
غذا را چون که آشپز شور میکرد
سر سفره نمکدان را گرفتند
چو آمد سقف مهمان خانه پایین
به حکم شرع مهمان را گرفتند
به قم از روى توضیح المسائل
همه اغلاط قران را گرفتند
به جرم ارتداد از دین اسلام
دوباره شیخ صنعان را گرفتند
به این گله دو تا گرگ خودى زد
خدایى شد که چوپان را گرفتند
به ما درد و مرض دادند بسیار
دلیلش اینکه درمان را گرفتند
مقام رهبرى هم شعر گوید
ز دستش بند تمبان را گرفتند
همه اینها جهنم،این خلائق
ز مردم دین و ایمان را گرفتند
#سیمین_بهبهانی
❤️ @biabamaa
ورق برگشت و ایران را گرفتند
به تیتر (شاه رفت) اطلاعات
توجه کرده کیهان را گرفتند
چپ و مذهب گره خوردند و شیخان
شبانه جاى شاهان را گرفتند
همه از حجره ها بیرون خزیدند
به سرعت سقف ایوان را گرفتند
گرفتند و گرفتن کارشان شد
هر آنچه خواستند آن را گرفتند
به هر انگیزه و با هر بهانه
مسلمان نا مسلمان را گرفتند
به جرم بد حجابى بد لباسى
زنان را نیز مردان را گرفتند
سراغ سفره ها نفتى نیامد
ولیکن در عوض نان را گرفتند
یکى نان خواست بردندش به زندان
از آن بیچاره دندان را گرفتند
یکى آفتابه دزدى کرد افشا
به دست آفتابه داشت آن را گرفتند
یکى خان بود از حیث چپاول
دو تا مستخدم خان را گرفتند
فلان ملا مخالف داشت بسیار
مخالفهاى ایشان را گرفتند
بده مژده به دزدان خزانه
که شاکیهاى ایشان را گرفتند
چو شد در آستان قدس دزدى
گداهاى خراسان را گرفتند
به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهاى دربان را گرفتند
نمیخواهند چون خر را بگیرند
محبت کرده پالان را گرفتند
غذا را چون که آشپز شور میکرد
سر سفره نمکدان را گرفتند
چو آمد سقف مهمان خانه پایین
به حکم شرع مهمان را گرفتند
به قم از روى توضیح المسائل
همه اغلاط قران را گرفتند
به جرم ارتداد از دین اسلام
دوباره شیخ صنعان را گرفتند
به این گله دو تا گرگ خودى زد
خدایى شد که چوپان را گرفتند
به ما درد و مرض دادند بسیار
دلیلش اینکه درمان را گرفتند
مقام رهبرى هم شعر گوید
ز دستش بند تمبان را گرفتند
همه اینها جهنم،این خلائق
ز مردم دین و ایمان را گرفتند
#سیمین_بهبهانی
❤️ @biabamaa
کشتی نساز ای نوح
طوفان نخواهد امد
بر شوره زار دلها
باران نخواهد آمد
شاید به شعر تلخم
خرده بگیری،اما
جایی که سفره خالیست
ایمان نخواهد امد ...
❤️ @biabamaa
طوفان نخواهد امد
بر شوره زار دلها
باران نخواهد آمد
شاید به شعر تلخم
خرده بگیری،اما
جایی که سفره خالیست
ایمان نخواهد امد ...
❤️ @biabamaa
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
❤️ @biabamaa
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
❤️ @biabamaa
«نمیفهمی، ولی گویم! دلم پیمانه درد است
نمیفهمی از این ظلمت، رخ هفت آسمان زرد است
نمیفهمی، ولی گویم! دلم بسیار غم دارد
دگر بیداد هم شِکوِه، از این ظلم و ستم دارد
نمیفهمی به زیر جلد تو، ابلیس در بند است
گمان داری که ریش تو به عرش کبریا بند است
نمیفهمی و پرپر میکنی گلهای میهن را
گمان داری گلستانم گل نشکفته کم دارد؟!
نمیفهمی که من دارم صبوری میکنم، هرگز نمیفهمی!
چنان غرقی تو در نخوت، که تا آخر نمیفهمی
نمیفهمی ثناگویان تو، بند زر و سیمند!
اگر زر را ستانیشان، همه روی تو شمشیرند!
نمیفهمی بلاجویان تو، پیمانه زهرند!
ورق گردد اگر روزی، به کام تو سرازیرند!
نمیفهمی و میفهمم، که دیگر هیچ راهی نیست!
اگر عهدی میان ماست، شکستش را گناهی نیست
نمیفهمی که پای ظلم هم، روزی زمینگیر است
و میفهمی، ولی وقتی دگر، دیر است!»
❤️ @biabamaa
نمیفهمی از این ظلمت، رخ هفت آسمان زرد است
نمیفهمی، ولی گویم! دلم بسیار غم دارد
دگر بیداد هم شِکوِه، از این ظلم و ستم دارد
نمیفهمی به زیر جلد تو، ابلیس در بند است
گمان داری که ریش تو به عرش کبریا بند است
نمیفهمی و پرپر میکنی گلهای میهن را
گمان داری گلستانم گل نشکفته کم دارد؟!
نمیفهمی که من دارم صبوری میکنم، هرگز نمیفهمی!
چنان غرقی تو در نخوت، که تا آخر نمیفهمی
نمیفهمی ثناگویان تو، بند زر و سیمند!
اگر زر را ستانیشان، همه روی تو شمشیرند!
نمیفهمی بلاجویان تو، پیمانه زهرند!
ورق گردد اگر روزی، به کام تو سرازیرند!
نمیفهمی و میفهمم، که دیگر هیچ راهی نیست!
اگر عهدی میان ماست، شکستش را گناهی نیست
نمیفهمی که پای ظلم هم، روزی زمینگیر است
و میفهمی، ولی وقتی دگر، دیر است!»
❤️ @biabamaa
میان جمعم من، ولی دلم تنهاست
لبم چوگُل خندان، دو دیده ام دریاست
لب از بُرون خندد، دل از درون گرید
ز برقِ چشمانم نشان غم پیداست
#معینی_کرمانشاهی
❤️ @biabamaa
لبم چوگُل خندان، دو دیده ام دریاست
لب از بُرون خندد، دل از درون گرید
ز برقِ چشمانم نشان غم پیداست
#معینی_کرمانشاهی
❤️ @biabamaa
تو زخم مىزنى و شیوهات لطافت نیست
بگو، جواب محبّت مگر محبّت نیست ؟
نگو به تلخى این اتفاق عادت کن
که عشق حادثهاى مبتلا به عادت نیست
درون آینه غیر از خودت چه مىبینى؟
تو هم شبیه منى هیچکس کنارت نیست
پر از گلایهام اما به جبر خندانم
همیشه واقعیت ناشى از حقیقت نیست
برو سفر بسلامت ولى بدان از عشق
اگر که خیر ندیدى بدون علت نیست
فقط اجازه بده در نبودنت شبها
کمى به فکر تو باشم اگر جسارت نیست
#سید_تقی_سیدی
❤️ @biabamaa
تو زخم مىزنى و شیوهات لطافت نیست
بگو، جواب محبّت مگر محبّت نیست ؟
نگو به تلخى این اتفاق عادت کن
که عشق حادثهاى مبتلا به عادت نیست
درون آینه غیر از خودت چه مىبینى؟
تو هم شبیه منى هیچکس کنارت نیست
پر از گلایهام اما به جبر خندانم
همیشه واقعیت ناشى از حقیقت نیست
برو سفر بسلامت ولى بدان از عشق
اگر که خیر ندیدى بدون علت نیست
فقط اجازه بده در نبودنت شبها
کمى به فکر تو باشم اگر جسارت نیست
#سید_تقی_سیدی
❤️ @biabamaa
نشو محبوب آن یاری که خودیار کسی باشد
نرو بالای دیواری که دیوارکسی باشد
نکن کاری که با خواری بیافتی درگرفتاری
گرفتاری اگر او هم گرفتارکسی باشد
بسوز ایدل بساز ایدل،مریضآنکسی بودی
که فکرش را نمی کردی پرستارکسی باشد
اگر این عشق آزار است,عاشق نیستم دیگر
که بیزارم از آن کاری که آزار کسی باشد
❤️ @biabamaa
نرو بالای دیواری که دیوارکسی باشد
نکن کاری که با خواری بیافتی درگرفتاری
گرفتاری اگر او هم گرفتارکسی باشد
بسوز ایدل بساز ایدل،مریضآنکسی بودی
که فکرش را نمی کردی پرستارکسی باشد
اگر این عشق آزار است,عاشق نیستم دیگر
که بیزارم از آن کاری که آزار کسی باشد
❤️ @biabamaa
وقت رفتن ازدوچشمم انتظارم را نگیر
با خزانـم قهر کن اما بهـارم را نگیر
خلوتم را درغروبی پانخورده دفن کن
درنبـودت گریه ی بی اختیارم را نگیر
زلف افشان کن شبی،این شهررابرهم بریز
هرچه میخـواهی بکن صبرو قرارم را نگیر
ازتو عکسی یادگاری مانده بردیوار دل
خاطراتت را بسوزان، یادگارم را نگیر
درزمستانی به دام افتاده خاک و ریشه ام
من نهالی بی بهارم برگ و بارم را نگیر
دفترم را خط بکش،شعرمرا آتش بزن
با غزلهایم بمان، دادو هوارم را نگیر
لحظه های با تو بودن کی رود ازخاطرم
ازشبم آن لحظه های ماندگارم را نگیر
آه ای زیباترین آهنـگ تنهـایـی مـن
قید رفتن را بزن ، آوای تارم را نگیر
آخردلدادگی آه است وحسرت، ای فلک
هرچه دادی پس بگیر اما نگارم را نگیر،،،
"مرتضی محمدخانی"
❤️ @biabamaa
با خزانـم قهر کن اما بهـارم را نگیر
خلوتم را درغروبی پانخورده دفن کن
درنبـودت گریه ی بی اختیارم را نگیر
زلف افشان کن شبی،این شهررابرهم بریز
هرچه میخـواهی بکن صبرو قرارم را نگیر
ازتو عکسی یادگاری مانده بردیوار دل
خاطراتت را بسوزان، یادگارم را نگیر
درزمستانی به دام افتاده خاک و ریشه ام
من نهالی بی بهارم برگ و بارم را نگیر
دفترم را خط بکش،شعرمرا آتش بزن
با غزلهایم بمان، دادو هوارم را نگیر
لحظه های با تو بودن کی رود ازخاطرم
ازشبم آن لحظه های ماندگارم را نگیر
آه ای زیباترین آهنـگ تنهـایـی مـن
قید رفتن را بزن ، آوای تارم را نگیر
آخردلدادگی آه است وحسرت، ای فلک
هرچه دادی پس بگیر اما نگارم را نگیر،،،
"مرتضی محمدخانی"
❤️ @biabamaa
به آن هایی که دوستشان دارید،
بی بهانه بگویید دوستت دارم
بگویید در این دنیای شلوغ
سنجاقشان کرده اید به دلتان
بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان
کوتاه تر از عمر شکوفه هاست
شما بگویید، حتی اگر نشنوند ...
#سامان_رضایی
❤️ @biabamaa
بی بهانه بگویید دوستت دارم
بگویید در این دنیای شلوغ
سنجاقشان کرده اید به دلتان
بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان
کوتاه تر از عمر شکوفه هاست
شما بگویید، حتی اگر نشنوند ...
#سامان_رضایی
❤️ @biabamaa
The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 27 days, that account will self-destruct and this channel may no longer have an owner.
The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 8 days, that account will self-destruct and this channel may no longer have an owner.