جوکفاز
5 subscribers
79 photos
5 videos
7 files
18 links
Admin1: @S0LTANI
جوک و عکس و فیلم باحال
Download Telegram
Forwarded from Deleted Account
ﮔﻮﯾﻨﺪ:
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻫﻘﺎﻧﯽ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﺭﯾﺨﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ
ﮔﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻣﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﻩ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ !
ﺩﺭﺭﺍﻩ ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺩﺭﮔﺎﺭ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:
‏( ﺍﯼ ﮔﺸﺎﯾﻨﺪﻩ ﮔﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﮔﺸﻮﺩﻩ، ﻋﻨﺎﯾﺘﯽ ﻓﺮﻣﺎ ﻭ ﮔﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮔﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ
ﺑﮕﺸﺎﯼ ‏)
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮔﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮔﺮﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻨﺪﻣﻬﺎ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﯾﺨﺖ !
ﺍﻭ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﻋﺰﯾﺰ
ﮐﺎﯾﻦ ﮔﺮﻩ ﺑﮕﺸﺎﯼ ﻭ ﮔﻨﺪﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺰ !
ﺁﻥ ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﻧﯿﺎﺭﺳﺘﯽ ﮔﺸﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻩ ﺑﮕﺸﻮﺩﻧﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﮔﻨﺪﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﺪ , ﺩﺭﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﺩﯾﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﺭﻭﯼ ﻇﺮﻓﯽ ﺍﺯ
ﻃﻼ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ !
ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ :
ﺗﻮ ﻣﺒﯿﻦ ﺍﻧﺪﺭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﯾﺎ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﻨﻢ ﻣﻔﺘﺎﺡ ﺭﺍﻩ
‏(ﻣﻮﻻﻧﺎ
Forwarded from Deleted Account
🔞🔞بخونید خیلی جالبه🔞🔞

داستان واقعی از یک دانشجوی خانوم که ماه گذشته بر اثر تصادف با کامیون در گذشت

اسم او سیما بود، بصورت پاره وقت در یکی از شرکتهای ارتباطی مشغول به کار بود.که آنجا با یکی از همکارانش به نام محمد آشنا شده بود.


آنها دوعاشق به تمام معنا بودند و در طول روز از طریق همراه با هم صحبت میکردند.


سیما برای اینکه ارتباط بهتر و هزینه کمتر سیم کارت خود را عوض کرد و از اپراتوری که محمد استفاده میکرد سیم کارت تهیه نمود، تا هردو از یک اپراتور استفاده نمایند


خانواده سیما از علاقه این دو نسبت به هم با خبر بودن و محمد نیز ارتباط نزدیکی با خانواده سیما داشت (به خاطر عشقش)


سیما بارها به دوستش و خانواده اش تو صحبتهاش گفته بود که دوست دارم اگه مردم گوشیم رو باهام دفن کنید.


بعداز فوت سیما هرکاری میکردن تا تابوت سیما رو بلند کنند و مراسم تشییع را بجا آورند تابوت از جایش کنده نمیشد.
خیلی از حاظرین اقدام به بلند کردن تابوت نمودن ولی هیچکس نتونست تابوت را بلند کند.


در نهایت با یکی از دوستان پدر سیما تماس گرفتن که این قدرت را داشت که با روح مردگان ارتباط برقرار میکرد.

او چوب دستی خود را برداشت و با خود شروع به صحبت کردن نمود.وپس از دقایقی گفت که این دختر خواسته ای داشته که هنوز انجام نشده.


که در این وسط دوست سیما گفت که او همیشه میگفت که گوشیم رو همراهم دفن کنید.سپس گوشی رو در تابوت کنار سیما گذاشتن و به راحتی تابوت را بلند کردند.


همه حضار در مراسم از این اتفاق عجیب و باور نکردنی در تعجب بودند.



پدر سیما در مورد فوت دخترش چیزی به محمد نگفته بود چون آن در مسافرت بود


محمد پس از چند روز به مادر سیما زنگ میزنه و میگه که من دارم بر میگردم میخوام برام یه غذای خوشمزه درست کنی ضمنا به سیما هم چیزی نگو چون میخوام سوپرایزش کنم.


پس از اینکه محمد برگشت خبر فوت سیما را به او می دهند.

محمد فکر میکرد که دارن با او شوخی میکنن و از آنها خواست که به سیما بگن از اتاق بیرون بیاید.چون برای او چیزی رو که دوست داشته سوغاتی آورده.
و دست از مسخره بازی دربیارن.

خانواده سیما برای اثبات صحبتهاشون فوت نامه سیما رو به اون نشون دادن (محمد با صدای بلند شروع به گریه کردن نمود)

سپس گفت که این غیر ممکنه چون من دیروز با اون صحبت کردم و ما همچنین با هم در ارتباطیم.


محمد شروع به لرزیدن نمود.

یکدفعه گوشی محمد شروع به زنگ خوردن نمود
نگاه کنید:این سیماست که تماس میگیره؟؟!
(گوشی رو به خانواده سیما نشون داد)

گوشی رو بر روی بلنوگو باز نمود و با سیما صحبت کرد.
همه داشتن به مکالمه آن دو گوش میکردن



صدا بلند و واضح و بدون هیچ گونه تشویش وصاف بود


اون صدای سیما بود!!
هیچ کس بجز سیما نمی تونست از این خط استفاده نماید، زیرا سیم کارت را با سیما دفن نموده بودند؟


همگی شوکه شده بودند.
دوباره دنبال دوست پدر سیما که میتونست با ارواح ارتباط برقرار کنه فرستادن.او هم ریس شرکت ارتباطی که سیما در آنجا کار میکرد دعوت به عمل آورد و هردو 5ساعت
جلسه گرفتند تا ببینند این مساله چطور ممکنه.


و سپس کشف کردن که:





هیچ کس تنها نیست
همراه اول




بهترین آنتن دهی را دارد😜😜


از خوندن این داستان از شما ممنونم🙏🙏


شما مثل من غافلگیر شدید😖


حالا نوبت شماست که دیگران رو غافلگیر کنید
انقدر حال میده یه گروهو سر کار بزاری😁😁😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜😜
Forwarded from Deleted Account
دیروز خونمون خالی بود ؛ ﻋﺸﻘﻤﻮ ﺑﺮﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ،
ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﮐﺮﺩﻥ، ﺩﺍﺷﺘﻢ ازش ﻟﺐ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻢ ؛؛؛؛
ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ
عصبانی شد و داد و بیداد کرد ، ﻋﺸﻘﻤﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺮﺩﺵ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ ﭘﺮﺗﺶ ﮐﺮﺩ، وﺳﻂ ﺣﯿﺎﻁ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
زد ﺷﯿﮑﻮﻧﺪﺵ ﻭ ﮔﻔﺖ یه بار ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﺑﮑﺸﯽ می کشمت !
حالا قلیون من بدرک تو برو ی فکری به حال اون ذهن منحرفت کن
برو بروووو از خدا بترس ؛ اون تسبیحم تو حلقت!
Forwarded from Deleted Account
يه دانش آموز کلاس اول ازخانم معلمش پرسيد : ميشه من به كلاس بالاتر برم
معلم : چرا
دانش آموز : چون من احساس ميكنم بيشتر از حد كلاس ميفهمم
خانم معلم اون رو پيش آقاي مدير ميبره تا بعداز تست دربارش تصميم
بگيره
مدير ازش اينطوري سوال كرد : 3 ضربدر 4
دانش آموز : 12
مدير : پايتخت ژاپن
دانش آموز : توکیو
مدير همينطور ازش سوال پرسيد و دانش آموز همه رو جواب داد
خانم معلم اجازه خواست خودش چنتا سوال بپرسه
معلم : اون چيه كه گاو چهارتاش رو داره من فقط دوتا؟
( مدير با تعجب به خانم معلم نگاه كرد )
دانش آموز : پا
خانم معلم : آفرين حالا بگو تو چي توي شلوارت داري كه من ندارم؟
( مدير از خجالت سرخ شد )
داش آموز : جيب
معلم : كجا زنها موهاي فر دارن؟
( مدير دهنش باز موند )
داش آموز : توي آفريقا
معلم : اون چيه كه شله و توي دست زنا خشك ميشه
مدير ديگه داشت قلبش از كار مي افتاد كه داش آموز گفت : لاك
معلم :زن و مرد وسط پاشون چي دارن؟
ديگه مدير قدرت حرف زدن نداشت كه دانش آموز جواب داد : زانو
و مدیر گفت :خدا لعنت کنه منو با این افکار کثیفم
برو پسرم تو باید بری دانشگاه و من باید برم کلاس اول.
نخند خودتم برو كلاس اول.
Forwarded from Deleted Account
اینو بخونین انگار شیشتا لیسانس گرفتین

بچه ای از پدرش پرسید سیاست یعنی چی؟

پدر میگه : برای تو ۱ مثال درمورد خانواده خودمون بزنم ؛ من حکومت هستم ؛ چون همه چیز رو من تعیین میکنم

  مامانت جامعه هست چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه.

کُلفتمون ملت فقیر و پا برهنه هست چون از صبح تا شب کار میکنه و هیچی نداره.

تو روشنفکری چون داری درس میخونی و پسر فهمیده ای هستی .

داداش کوچیکت هم که دو سالش هست نسل آینده است...



 

پسرک نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره و می بینه زیرش رو کثیف کرده می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار میکنه مادرش از خواب بیدار نمیشه. میره تو اتاق کلفتشون که اون رو بیدار کنه میبینه باباش با کلفتشون خوابیده !!!!! فردا صبح باباش ازش می پرسه ؛ پسرم فهمیدی سیاست چیه ؟ پسر میگه : بله پدر؛ سیاست یعنی اینکه حکومت ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو میده در حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هرکاری می کنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه در حالیکه نسل آینده داره توی كثافت دست و پا می زنه ...
Forwarded from Deleted Account
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻃﺮﻑ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﺎﺳﺘﮕﺎﺭﯼ .. ﺗﺎ ﭘﺎﺷﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺘﺶ
ﻭﺻﻞ ﺷﺪﻩ ﺩﯾﻠﯿﻨﮓ ﺩﯾﻠﺒﻨﮓ ﺩﯾﻠﯿﻨﮓ ﺩﯾﻠﯿﻨﮓ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻭﺍﺳﺶ ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﯿﮕﻦ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﭘﺪﺭ ﻋﺮﻭﺱ ﺯﺩﻩ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺩﺧﺘﺮﺵ
ﮔﻔﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﻣﺰﻩ ﻭﺍﯼ ﻓﺎﯼ ﺭﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺩﺍﺭﻩ؟؟؟
Forwarded from Deleted Account
مرد از سرکار اومد خونه،ديد زنش خوابه،پتو کشيد روش تلويزيونو خاموش کرد،کنترل رو از دستش در اورد...

بعد برگشت يه کشيده زد تو صورتش,گفت بلند شو دروغگو،اخرين بازديدت تو واتساپ يه دقيقه پيش بوده
Forwarded from Deleted Account
چند روز پیش با موتور رفته بودم یه جعبه بیسکوئیت بخرم.

جعبه رو گذاشتم روی باک موتورو با دو تا پام اونو گرفتم که نیفته.

داشتم میرفتم که همسایمونو دیدم. از دور سلام کرد. منم دستمو بلند کردمو جواب دادم و با دست اشاره به جعبه بیسکوئیتی که لای پام بود کردم و گفتم: بیا بخور آقا ابراهيم...

یهو اخماش رفت تو هم. بنده خدا جعبه رو ندید...

از فرداش دیگه جواب سلاممو نمی داد.

آقا ابراهیمممم اگه صدامو میشنوی میخواستم بگم سوتفاهم شده..
انقد به اشتراك بذاريد تا برسه دست آقا ابراهيم...
Forwarded from Deleted Account
رفتم بانک رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلی رو نگاه کنید.
پشت صندلی رو نگاه کردم. نوشته بود:
الان نه خره وقتی زلزله اومد....

عجب ملت خلاقی داریم.
Forwarded from Deleted Account
ﯾﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯽ ﺯﺭ ﻧﺰﻥ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ
ﻣﯿﺸﻦ
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺯﻡ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻦ !
ﺧﺐ ﻣﻮﺿﻊ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻮ ﻣﺸﺨﺺ ﮐﻨﯿﻦ … ﻭﺍﻻﺍﺍﺍ …
Forwarded from Deleted Account
سوال نیوتن: چطور میشه 4رو بین 5 قرار داد؟
دانشجوی پزشکی: جوکه جدیده؟!!!
دانشجوی حقوق: غیر ممکنه!!
دانشجوی مدیریت: داخل اینترنت گشتم نبود!
دانشجوی مهندسی: خیلی راحت،اینجوری
F(IV)E
Forwarded from Deleted Account
مراحل زندگی پسرها به 10 دوره تقسیم میشه، که شامل مراحل زیره :

شش سال اول زندگی:

- گریه نکن
- شیطونی نکن
- دست تو دماغت نکن
- تو شلوارت پی پی نکن
- مامانت رو اذیت نکن
- روی دیوار نقاشی نکن
- انگشتت رو تو پریز برق نکن
- شب ها تو جات جیش نکن
- با اون پسر بی تربیته بازی نکن
- اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن

دوره دبستان:

- موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
- پات رو تو جامیزی نکن
- ورق های دفترت رو پاره نکن
- مدادت رو تو دهنت نکن
- تخته پاک کن رو خیس نکن
- حیاط مدرسه رو کثیف نکن
- گچ رو پرت نکن
- تو راهرو سروصدا نکن

دوره راهنمایی:

- ترقه بازی نکن
- تو کوچه فوتبال بازی نکن
- با مامانت کل کل نکن
- اتاقت رو شلوغ نکن

دوره دبیرستان:

- با کامپیوتر بازی نکن
- تقلب نکن
- با دوستات موتورسواری نکن
- عصرها دیر نکن
- با دختر همسایه صحبت نکن
- با بابات دعوا نکن
- مردم آزاری نکن
- نصف شب سر و صدا نکن
- وقتت رو با مجله تلف نکن

دوره دانشگاه:

- سر کلاس درس غیبت نکن
- با دختر همسایه دل و قلوه رد و بدل نکن
- خیابون ها رو متر نکن
- تو سیاست دخالت نکن
- شب برای شام دیر نکن
- با مامور پلیس کل کل نکن
- چراغ قرمز رو عشقی رد نکن
- موبایلت رو Reject نکن
- حذف پزشکی نکن
- آستین کوتاه تنت نکن
- همه رو دودره نکن

دوره سربازی:

- موهات رو بلند نکن
- روت رو زیاد نکن
- از اوامرسرپیچی نکن
- فرار نکن
- با اسلحه شوخی نکن
- غیبت نکن
- به آینده فکر نکن
- درگیری ایجاد نکن
- به فرمانده بی احترامی نکن

دوره شوهر بودن:

- با زنت شوخی نکن
- زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن
- با دوستانت الواتی نکن
- تو فیس بوک خودت رو مجرد معرفی نکن
- موبایلت رو قایم نکن
- از عکس های قبل از ازدواجت نگهداری نکن
- پولت رو خرج دوستات نکن
- رفتار دوران مجردی رو تکرار نکن
- بدون اجازه زنت هیچ کاری نکن

دوره پدر بودن:

- بچه رو تنبیه نکن
- به بچه بی توجهی نکن
- به بچه توهین نکن
- بچه رو از بازی منع نکن
- بچه ت رو کتک نزن
- بچه دختر شمسی خانومو تشویق نکن
- بچه رو محدود نکن
- به مادر بچه بی توجهی نکن
- بچه رو به هیچ چیز مجبور نکن

دوره پیری:

- برای بچه ها مزاحمت ایجاد نکن
- نوه هات رو لوس نکن
- با پیرزن های دیگه حرف نزن
- هوس جوونی نکن
- از رفتن به خانه سالمندان احساس نارضایتی نکن
- لباس شاد تنت نکن
- به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجه نکن
- تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن
- به هر کی رسیدی، نصیحت نکن

دوره پس از مرگ!
- حالا دیگه دوره نکن تموم شد!
حالا هر کاری دلت می خواد بکن. فقط لطفا با روح دختر شمسی خانوم کاری نداشته باش
Forwarded from Deleted Account
یکی بهم پیام داد:

سلام جیگر!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گفتم:سلام باسن!!!

دیگه پیام نداد..

آیا تبعیض بین اندامهای بدن کار خوبی است؟؟!

pacman emoticon pacman emoticon 
Forwarded from Deleted Account
همین الان یه دختره اومده pv عکس پروفایلش عکس ی سگه!

میگه شناختی؟

چی بگم بهش ناموسن :||
Forwarded from Deleted Account
ﺩﺧﺘﺮ دانشجو از استاد پرسید :
ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
ﮐﻠﯿﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
استاد : ﺁﺭﻩ ﺧﺐ !
دختره ﻣﯿﮕﻪ : ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ﮐﻠﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻥ ؟
.
.
.
.
.
.
امروز چهلم استاد بود....
Forwarded from Deleted Account
 

باپرایدم تو جاده موندم بی بنزین .
یه ۲۰۶که رانندش دختر بود نگه داشت , گفت چی شده بگو کمکت کنم, گفتم سوختم تمام شده میشه از ماشینت بنزین بکشم ...
گفت مگه بنزین۲۰۶به پراید میخوره...
هیچی دیگه الان ماشینم از شوک گیربکس آورد پایین ... سر سیلندر ها هم سوخت ... نور بالاشم یکسره شده
Forwarded from reza
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شورت هاى مخصوص سفر به قزوین رسید 👌😂

#
پرشین کالج | Persian College
متفاوت ترین آموزش های برنامه نویسی و شبکه را از ما بخواهید...

💻 https://Persian-College.com
----------------------------------------
📱@persiancollege_com
The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 29 days, that account will self-destruct and this channel may no longer have an owner.
The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 18 days, that account will self-destruct and this channel may no longer have an owner.