Forwarded from Deleted Account
🏺جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش🏺
✍ خیام 🦋
📪 https://t.me/mobahele5👈
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش🏺
✍ خیام 🦋
📪 https://t.me/mobahele5👈
هوالعزیز
✅🔶سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان
🔹حکایت بیست و هشتم
درویشی مجرد به گوشه ای نشسته بود پادشاهی برو بگذشت درویش از آن جا که فراغ ملک قناعت است سر نیاورد و التفات نکرد. سلطان از آن جا که سطوت سلطنت است برنجید و گفت این طایفه خرقه پوشان امثال حیوان اند و اهلیت و آدمیت ندارند وزیر نزدیکش آمد و گفت ای جوان مرد سلطان روی زمین بر تو گذر کرد چرا خدمتی نکردی و شرط ادب به جای نیاوردی؟ گفت سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد و دیگر بدان که ملوک از بهر پاس رعیت اند نه رعیت از بهر طاعت ملوک گرچه رامش به فرّ دولت اوست.
یکی امروز کامران بینی
دیگری را دل از مجاهده ریش
فرق شاهی و بندگی برخاست
چون قضای نبشته آمد پیش!
ملک را گفت درویش استوار آمد گفت از من تمنا بکن. گفت آن همیخواهم که دگر باره زحمت من ندهی گفت مرا پندی بده گفت
دریاب کنون که نعمتت هست به دست
کین دولت و ملک می رود دست به دست📚
http://t.me/saapoem
✅🔶سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان
🔹حکایت بیست و هشتم
درویشی مجرد به گوشه ای نشسته بود پادشاهی برو بگذشت درویش از آن جا که فراغ ملک قناعت است سر نیاورد و التفات نکرد. سلطان از آن جا که سطوت سلطنت است برنجید و گفت این طایفه خرقه پوشان امثال حیوان اند و اهلیت و آدمیت ندارند وزیر نزدیکش آمد و گفت ای جوان مرد سلطان روی زمین بر تو گذر کرد چرا خدمتی نکردی و شرط ادب به جای نیاوردی؟ گفت سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد و دیگر بدان که ملوک از بهر پاس رعیت اند نه رعیت از بهر طاعت ملوک گرچه رامش به فرّ دولت اوست.
یکی امروز کامران بینی
دیگری را دل از مجاهده ریش
فرق شاهی و بندگی برخاست
چون قضای نبشته آمد پیش!
ملک را گفت درویش استوار آمد گفت از من تمنا بکن. گفت آن همیخواهم که دگر باره زحمت من ندهی گفت مرا پندی بده گفت
دریاب کنون که نعمتت هست به دست
کین دولت و ملک می رود دست به دست📚
http://t.me/saapoem
شناور🐠
یک آرزو، قشنگ و مصور، عجیب نیست
این که شوم به تخته شناور، عجیب نیست؟
دریا که غرق چشم تو شد، من چراهنوز!
ماندم میان موج تناور؟ عجیب نیست!
گفتی که من به عشق تو باور نمی کنم
حتی همین بهانهٔ باور، عجیب نیست؟
بی رحم، مثل آینه رفتی، جدا شدی
اشکی که شد گزارش داور، عجیب نیست!
این آرزو : که باز نشینم کنار تو-
ازمن، همان جوان دلاور، عجیب نیست
... حالا که پیر گشته ام و خسته از نگاه
گاهی مرا به یاد بیاور، عجیب نیست! 💐
✅سیدعلی اصغرموسوی «سعا»
قم - تیرماه ۱۳۹۷
#سعا
#سیدعلی_اصغرموسوی
#سیدعلی_اصغرموسوی
#saapoem
@saapoem
یک آرزو، قشنگ و مصور، عجیب نیست
این که شوم به تخته شناور، عجیب نیست؟
دریا که غرق چشم تو شد، من چراهنوز!
ماندم میان موج تناور؟ عجیب نیست!
گفتی که من به عشق تو باور نمی کنم
حتی همین بهانهٔ باور، عجیب نیست؟
بی رحم، مثل آینه رفتی، جدا شدی
اشکی که شد گزارش داور، عجیب نیست!
این آرزو : که باز نشینم کنار تو-
ازمن، همان جوان دلاور، عجیب نیست
... حالا که پیر گشته ام و خسته از نگاه
گاهی مرا به یاد بیاور، عجیب نیست! 💐
✅سیدعلی اصغرموسوی «سعا»
قم - تیرماه ۱۳۹۷
#سعا
#سیدعلی_اصغرموسوی
#سیدعلی_اصغرموسوی
#saapoem
@saapoem
Forwarded from سیدعلی اصغرموسوی ALi Mousavi
گر زیاران چشم یاری داشتن
می شود چون زخم کاری داشتن!
پس نباید دل سپردن بر کسی
یا که باور بر قراری داشتن!!
#سیدعلی_اصغرموسوی
#saapoem
می شود چون زخم کاری داشتن!
پس نباید دل سپردن بر کسی
یا که باور بر قراری داشتن!!
#سیدعلی_اصغرموسوی
#saapoem
Forwarded from سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه (سیدعلی اصغرموسوی ALi Mousavi)
🖌«نظریه جبرعشق،اختیارانتخاب»📚
سیدعلی اصغر موسوی
من نظریه ای دارم به نام«جبرعشق،اختیار انتخاب»ودرآن بااستفاده از بیت مرحوم کمال الدین وحشی بافقی(ره)به این نکته پرداخته ام :
اگردردیدهٔ مجنون نشینی
به غیرازخوبی لیلی نبینی!
»«
بنده عشق رادرکنارعالم ادراکی عقل یک شاخصهٔ «دیالکتیک»می بینم ونُمودعشق رابه عنوان یک «تعّیُن»بسته به عوالم صفاتی «جمال وجلال وکمال»می دانم!
«عشق»شایددر وجود«ذی الجود ذی الوجودحضرت حق جلّ جلاله الشريف» یک «جوهر بالذات» باشد؛امادربین مخلوقات «عرضی» است،نه«ذاتی»!
به همین خاطرعرفاهرکدام به سهم ادراک وبصیرت آن رامتعلق به صفتی دانسته ویاتوصیف اش کرده اند.
برخی ازشاعران همچون جناب مولوی بلخی(ره)عشق راباخصلت «جلالی»(خونریزوجبّار)معرفی کرده اندوبرخی نیز(البته بسیاری) با خصوصیات«جمالی»آن راطنّازو عشوه گرتوصیف کرده اند.
و اندکی ازشاعران«کامل»نیز عشق رادروجوه«صفات کمالیه»به تصویر کشیده اندکه مرتبهٔ کمال در عشق، مرتبه ای علوی وغیرقابل درک وفهم ووصف برای «ناپختگان» وادی معرفت است!
وپختگان معرفت رااندیشه هماره چنین است که:
گه دلم درپیش تو،گه پیش اوست
روکه دریک دل نمی گنجد،دو دوست!
#سعا
@saapoem
🍎🌹✅
سیدعلی اصغر موسوی
من نظریه ای دارم به نام«جبرعشق،اختیار انتخاب»ودرآن بااستفاده از بیت مرحوم کمال الدین وحشی بافقی(ره)به این نکته پرداخته ام :
اگردردیدهٔ مجنون نشینی
به غیرازخوبی لیلی نبینی!
»«
بنده عشق رادرکنارعالم ادراکی عقل یک شاخصهٔ «دیالکتیک»می بینم ونُمودعشق رابه عنوان یک «تعّیُن»بسته به عوالم صفاتی «جمال وجلال وکمال»می دانم!
«عشق»شایددر وجود«ذی الجود ذی الوجودحضرت حق جلّ جلاله الشريف» یک «جوهر بالذات» باشد؛امادربین مخلوقات «عرضی» است،نه«ذاتی»!
به همین خاطرعرفاهرکدام به سهم ادراک وبصیرت آن رامتعلق به صفتی دانسته ویاتوصیف اش کرده اند.
برخی ازشاعران همچون جناب مولوی بلخی(ره)عشق راباخصلت «جلالی»(خونریزوجبّار)معرفی کرده اندوبرخی نیز(البته بسیاری) با خصوصیات«جمالی»آن راطنّازو عشوه گرتوصیف کرده اند.
و اندکی ازشاعران«کامل»نیز عشق رادروجوه«صفات کمالیه»به تصویر کشیده اندکه مرتبهٔ کمال در عشق، مرتبه ای علوی وغیرقابل درک وفهم ووصف برای «ناپختگان» وادی معرفت است!
وپختگان معرفت رااندیشه هماره چنین است که:
گه دلم درپیش تو،گه پیش اوست
روکه دریک دل نمی گنجد،دو دوست!
#سعا
@saapoem
🍎🌹✅
Forwarded from « ن والقلم و مایسطرون» ✍📚
✍غزل
پرنیان قدم🦋
اگر سرکشی می کنم کوچه های عدم را
به جلوه در آورده ام «پرنیان قدم» را
چنان مستم ازخواهش چشم دلجوی ساقی
که سر می کشم جور جام سم آگین جم را
برقص آور ای دلربا، نبض خاموش جانم!
که در جنبش آرم به خنیای خود اهل غم را
به هرتهمت از پیری ام، قصه ای برزبان هاست
جوان کن، به دستم بده، ذوالفقار دو دَم را!
به عطری که گیسوی تو نذر آیینه ها کرد
ببین در کفم اشتیاق و شهود قلم را.
رها شد «سعا» در زوایای رؤیای عشقت
اگر می کند سرکشی، کوچههای عدم را!
✅📚
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ۵ اسفند۱۳۹۶
#سعا
#غزل_عرفانی
#saapoem
@saapoem
Https//:t.me/saapoem
پرنیان قدم🦋
اگر سرکشی می کنم کوچه های عدم را
به جلوه در آورده ام «پرنیان قدم» را
چنان مستم ازخواهش چشم دلجوی ساقی
که سر می کشم جور جام سم آگین جم را
برقص آور ای دلربا، نبض خاموش جانم!
که در جنبش آرم به خنیای خود اهل غم را
به هرتهمت از پیری ام، قصه ای برزبان هاست
جوان کن، به دستم بده، ذوالفقار دو دَم را!
به عطری که گیسوی تو نذر آیینه ها کرد
ببین در کفم اشتیاق و شهود قلم را.
رها شد «سعا» در زوایای رؤیای عشقت
اگر می کند سرکشی، کوچههای عدم را!
✅📚
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ۵ اسفند۱۳۹۶
#سعا
#غزل_عرفانی
#saapoem
@saapoem
Https//:t.me/saapoem
Forwarded from تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
بی دلانه صبور🌹
تومی خواهی ام،باتو باشم صبور!
ولی، شاعرم،غرق افکارِ دور ...
تو در آینه باخودت گرم باش !
مرا می برد کهکشان تاحضور
شبیه تو ،حاشا، که حیران شوم
من ازآینه کرده ام،چون عبور!🦋
@saapoem
تومی خواهی ام،باتو باشم صبور!
ولی، شاعرم،غرق افکارِ دور ...
تو در آینه باخودت گرم باش !
مرا می برد کهکشان تاحضور
شبیه تو ،حاشا، که حیران شوم
من ازآینه کرده ام،چون عبور!🦋
@saapoem
Forwarded from تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
🍂پاژنگ
هر کجا پوچ است مثل دست من، نیرنگهایم
می کند آزرده هر آیینه را آژنگهایم
تا چه روزی بر سرم آوار ریزد، چاره نیست
می زنم هر روز رنگی تازه بر تازنگهایم
جادههای زندگی را بارها رفتم، شتابان
پا همان پا ماند و شد، صد پاره این پاژنگهایم
بلبلی هستم که دارد، یک گلستان آرزویی
هیچ قانونی ندارد، شور این آهنگهایم
فصل بیرنگی رسیده، غافلم از آنچه هستم
بی سبب در زندگانی، من اسیر رنگهایم
زندگی را لمس کن در خستگیهای نگاهم
می کند آزرده هر بیننده را آژنگهایم! 🍁🍁🍁 سیدعلی اصغرموسوی
1375/قم/ t.me/saapen
هر کجا پوچ است مثل دست من، نیرنگهایم
می کند آزرده هر آیینه را آژنگهایم
تا چه روزی بر سرم آوار ریزد، چاره نیست
می زنم هر روز رنگی تازه بر تازنگهایم
جادههای زندگی را بارها رفتم، شتابان
پا همان پا ماند و شد، صد پاره این پاژنگهایم
بلبلی هستم که دارد، یک گلستان آرزویی
هیچ قانونی ندارد، شور این آهنگهایم
فصل بیرنگی رسیده، غافلم از آنچه هستم
بی سبب در زندگانی، من اسیر رنگهایم
زندگی را لمس کن در خستگیهای نگاهم
می کند آزرده هر بیننده را آژنگهایم! 🍁🍁🍁 سیدعلی اصغرموسوی
1375/قم/ t.me/saapen
Telegram
تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
اشعار عاشقانه وعارفانه : سیدعلی اصغرموسوی
Forwarded from سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه (سیدعلی اصغرموسوی ALi Mousavi)
جادوی تماشا🍎
شبنم نه، که بارانم، هر چند سرازیرم
زد جاذبهها زانو، بر حلقهی زنجیرم
طاووس ترین فصلم، جادوی تماشاها
در خاطره میماند، اعجاز تصاویرم
*
موجم که خروشانم، سیلم که شتابانم
رودم که نمی ماند، در حاشیه تقدیرم!
گاهی ادب موجم، در ساحل آرامش
گاهی غضب محضم، کج خلقی شمشیرم
وقتی که به خود پیچم، در سیطرهی طوفان
آتشکدهی خشمم، فریاد اساطیرم!
بر گردن خود، داری، خونی که دلم خورده ست
خونخواهی شمشیرم، آرام نمی گیرم!⚔️
سیدعلی اصغرموسوی
۱۳۷۹- قم
#سعا
#سیدعلی_اصغرموسوی
#saapoem
@saapoem
✍️📜
شبنم نه، که بارانم، هر چند سرازیرم
زد جاذبهها زانو، بر حلقهی زنجیرم
طاووس ترین فصلم، جادوی تماشاها
در خاطره میماند، اعجاز تصاویرم
*
موجم که خروشانم، سیلم که شتابانم
رودم که نمی ماند، در حاشیه تقدیرم!
گاهی ادب موجم، در ساحل آرامش
گاهی غضب محضم، کج خلقی شمشیرم
وقتی که به خود پیچم، در سیطرهی طوفان
آتشکدهی خشمم، فریاد اساطیرم!
بر گردن خود، داری، خونی که دلم خورده ست
خونخواهی شمشیرم، آرام نمی گیرم!⚔️
سیدعلی اصغرموسوی
۱۳۷۹- قم
#سعا
#سیدعلی_اصغرموسوی
#saapoem
@saapoem
✍️📜
Forwarded from محمد وثوقی
🔸
«امیر خسرو دهلوی... در مقدمهی غرةالکمال شاعران را به سه گروه تقسیم میکند:
1- استادتمام، یعنی کسی که خود مخترع طرز و روشی خاص است.
2- استاد نیمهتمام، یعنی کسی که خود موجد طرز خاصی نیست ولی در پیروی از شیوهی دیگران به کمال رسیده است.
3- سارق، کسانی هستند که به معانی و مضامین دیگران دستبرد میزنند.
امیرخسرو برای استاد شروطی قائل است:
1- مخترع طرزی خاص باشد.
2- کلام وی مبتنی بر اسلوب شاعران (ادبی) باشد نه صوفیانه و واعظانه.
3- از لغزش و اشتباه مصون باشد». / نقد ادبی، شمیسا.
▫️
بخشهایی از مقدمهی غرةالکمال در این باره:
«اکنون بباید دانست که در هر که از شعر چهار شرط موجود باشد او نزدیک دوربینان استاد مطلق بود:
اول، آنکه علم سخن بر طرازی نصب کند که دبدبهی آن با دیگری گوش زند؛
دوم، آنکه در عین معانی روشن آب سخنش به عذوبت و سلاست بر نهج شعرا باشد نه بر نمط مذَکِّران و صوفیان؛
و سیوم، آنکه جزوهای منقش او از یافت خطا دور بود؛
چهارم، آنکه چون خیاطان خیکن از پرکالهی مردمان قبای هزار پیوندی تقطیع نکند...
و شاگرد در شعر به سه نوع است:
شاگرد اشارت
و شاگرد عبارت
و شاگرد غارت».
🔸
«امیر خسرو دهلوی... در مقدمهی غرةالکمال شاعران را به سه گروه تقسیم میکند:
1- استادتمام، یعنی کسی که خود مخترع طرز و روشی خاص است.
2- استاد نیمهتمام، یعنی کسی که خود موجد طرز خاصی نیست ولی در پیروی از شیوهی دیگران به کمال رسیده است.
3- سارق، کسانی هستند که به معانی و مضامین دیگران دستبرد میزنند.
امیرخسرو برای استاد شروطی قائل است:
1- مخترع طرزی خاص باشد.
2- کلام وی مبتنی بر اسلوب شاعران (ادبی) باشد نه صوفیانه و واعظانه.
3- از لغزش و اشتباه مصون باشد». / نقد ادبی، شمیسا.
▫️
بخشهایی از مقدمهی غرةالکمال در این باره:
«اکنون بباید دانست که در هر که از شعر چهار شرط موجود باشد او نزدیک دوربینان استاد مطلق بود:
اول، آنکه علم سخن بر طرازی نصب کند که دبدبهی آن با دیگری گوش زند؛
دوم، آنکه در عین معانی روشن آب سخنش به عذوبت و سلاست بر نهج شعرا باشد نه بر نمط مذَکِّران و صوفیان؛
و سیوم، آنکه جزوهای منقش او از یافت خطا دور بود؛
چهارم، آنکه چون خیاطان خیکن از پرکالهی مردمان قبای هزار پیوندی تقطیع نکند...
و شاگرد در شعر به سه نوع است:
شاگرد اشارت
و شاگرد عبارت
و شاگرد غارت».
🔸
Forwarded from سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه (سیدعلی اصغرموسوی ALi Mousavi)
« حباب آسمان نما»
نگفته ام، نگو، چرا، تو با زمین غریبه ای؟
صبورباش وبی صدا،توبازمین غریبه ای؟!
««
همیشه مثل میوهها، هبوط چاره ات نبود
سقوط کرده ای کجا؟ تو با زمین غریبه ای
شکست آشیانه را، میان شاخهها، مجو!
که از میان شاخهها، تو، با زمین غریبه ای
میان موجهای غم،نشسته ای چه بی صدا!
زبان درد ناخدا، تو با زمین غریبه ای
به هرکجاکه میروی،نگاه آسمان کج است
«حباب آسماننما»، تو با زمین غریبه ای!!
نگو دگر، که من چرا، اسیر لحظهها شدم
صبورباش وبی صدا،تو،بازمین،غریبه ای؟!
هنوز بعد سالها، هوای آشیانه را
دلت نکرده جابه جا،توبازمین،غریبه ای ... .
مکتب شعر دینی در ایران
سید علی اصغر موسوی «سعا»
قم-۱۳۷۸
#سعا
#saapoem
@saapoem
#سیدعلی_اصغر_موسوی ##سیدعلی_اصغرموسوی #saapoem
نگفته ام، نگو، چرا، تو با زمین غریبه ای؟
صبورباش وبی صدا،توبازمین غریبه ای؟!
««
همیشه مثل میوهها، هبوط چاره ات نبود
سقوط کرده ای کجا؟ تو با زمین غریبه ای
شکست آشیانه را، میان شاخهها، مجو!
که از میان شاخهها، تو، با زمین غریبه ای
میان موجهای غم،نشسته ای چه بی صدا!
زبان درد ناخدا، تو با زمین غریبه ای
به هرکجاکه میروی،نگاه آسمان کج است
«حباب آسماننما»، تو با زمین غریبه ای!!
نگو دگر، که من چرا، اسیر لحظهها شدم
صبورباش وبی صدا،تو،بازمین،غریبه ای؟!
هنوز بعد سالها، هوای آشیانه را
دلت نکرده جابه جا،توبازمین،غریبه ای ... .
مکتب شعر دینی در ایران
سید علی اصغر موسوی «سعا»
قم-۱۳۷۸
#سعا
#saapoem
@saapoem
#سیدعلی_اصغر_موسوی ##سیدعلی_اصغرموسوی #saapoem
🌹گل تاک
تاکم، ولی سرشت من از طینت گُل است
پاکم، ولی طبیعتم آلودهی مُل است
جاری نشد حیات، مگر در مسیر عشق
رگهایم آبگینهی اسرار الکل است
مستی مدام پردهدری میکند ز غیب
در استخوان مرده اگر بانگ غلغل است
بستی مرا که نوبت مستی، تمام شد!
پنداشتی که راه مناسب، تقابل است
تاکم، که تار و پود من از مِی سرشته اند
مستی مدام جای تقابل، به غلغل است
گل میکند هنوز، مرا کلک در غزل
آشفتهی خیالِ همان بسته کاکل است
هزگز نگشت مانع پیوندمان، هبوط
در دل هنوز، عطر ملاقات آن گل است
من شرمناکِ مستی و او شرمناکِ ناز
من تاک قد خمیده و او تاج سُنبل است 💐✅ سیدعلی اصغرموسوی 1386 /قم/ https://telegram.me/saapoem
تاکم، ولی سرشت من از طینت گُل است
پاکم، ولی طبیعتم آلودهی مُل است
جاری نشد حیات، مگر در مسیر عشق
رگهایم آبگینهی اسرار الکل است
مستی مدام پردهدری میکند ز غیب
در استخوان مرده اگر بانگ غلغل است
بستی مرا که نوبت مستی، تمام شد!
پنداشتی که راه مناسب، تقابل است
تاکم، که تار و پود من از مِی سرشته اند
مستی مدام جای تقابل، به غلغل است
گل میکند هنوز، مرا کلک در غزل
آشفتهی خیالِ همان بسته کاکل است
هزگز نگشت مانع پیوندمان، هبوط
در دل هنوز، عطر ملاقات آن گل است
من شرمناکِ مستی و او شرمناکِ ناز
من تاک قد خمیده و او تاج سُنبل است 💐✅ سیدعلی اصغرموسوی 1386 /قم/ https://telegram.me/saapoem
Telegram
سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه
به یاد« سیده فاطمه معصومه موسوی» ( یاسمن)رحمة اللّه و رضوانه علیها🌹🥀🏴
Forwarded from تا افق راهی نیست... همسفربامن باش
✍📚غزل جدید:
«دیوانه در برکه»
به پریشانی خود، دست قضا، می خندم
از هوا خواهی تو نیست فقط، خرسندم!
پلک می بندی و من در قفس مژگانت
چشم حسرت به تماشای جهان می بندم
خواب می بینم، اگر خواب روم می آیی!
ازهمان کودکی انگار، به شب پابندم
نازنین، ردشده از قلهٔ پنجاهم، باز-
می دهی وعدهٔ شیرین کدامین قندم؟
کاش می آمدی از سمت همان برکهٔ سبز!
من نگاهی به تو و آینه می افکندم
عطر گیسوی تو از شانه توان می گیرد
آه، اما غم تو کرده چه نیرومندم!
مثل دیوانه که دائم دو گرایش دارد:
گاه می گریم و گاهی، به خودم می خندم!
سیدعلی اصغرموسوی
قم - تکمیل: نوروز ۱۳۹۷ (طرح:۱۳۹۴)
#سعا
#saapoem
@saapoem
T.me/saapoem
«دیوانه در برکه»
به پریشانی خود، دست قضا، می خندم
از هوا خواهی تو نیست فقط، خرسندم!
پلک می بندی و من در قفس مژگانت
چشم حسرت به تماشای جهان می بندم
خواب می بینم، اگر خواب روم می آیی!
ازهمان کودکی انگار، به شب پابندم
نازنین، ردشده از قلهٔ پنجاهم، باز-
می دهی وعدهٔ شیرین کدامین قندم؟
کاش می آمدی از سمت همان برکهٔ سبز!
من نگاهی به تو و آینه می افکندم
عطر گیسوی تو از شانه توان می گیرد
آه، اما غم تو کرده چه نیرومندم!
مثل دیوانه که دائم دو گرایش دارد:
گاه می گریم و گاهی، به خودم می خندم!
سیدعلی اصغرموسوی
قم - تکمیل: نوروز ۱۳۹۷ (طرح:۱۳۹۴)
#سعا
#saapoem
@saapoem
T.me/saapoem
Telegram
سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه
به یاد« سیده فاطمه معصومه موسوی» ( یاسمن)رحمة اللّه و رضوانه علیها🌹🥀🏴
:
🌹❤️🌹
عشق تو یک روزآخر می کند رسوا دلم را
می زند آتش کتاب شأن و جاه باطلم را !
عمری از رسوایی ام ترسیده ام، اما قضا هم
می کند مشق بلا بامن، نه چاره! مشکلم را
دست ها را می برم بالا، به جای دست گیری!
می ستاید شورِ شرّ و سوءِ حسنِ قاتلم را
کاش می دیدی هم از پشت نگاهِ سرد و خاموش
شوق دریا، موج خواهش، انتظار ساحلم را !
***
آی توراندازِ آبی پوش ِ دسته گل در آغوش
پس بده پروانهٔ ازمن گریزانِ دلم را! 🦋🌹💐
سیدعلی اصغرموسوی
قم - 1396/5/27
🌹❤️🌹🍎🌹🕯📚
#saapoem
@saapoem
🌹❤️🌹
عشق تو یک روزآخر می کند رسوا دلم را
می زند آتش کتاب شأن و جاه باطلم را !
عمری از رسوایی ام ترسیده ام، اما قضا هم
می کند مشق بلا بامن، نه چاره! مشکلم را
دست ها را می برم بالا، به جای دست گیری!
می ستاید شورِ شرّ و سوءِ حسنِ قاتلم را
کاش می دیدی هم از پشت نگاهِ سرد و خاموش
شوق دریا، موج خواهش، انتظار ساحلم را !
***
آی توراندازِ آبی پوش ِ دسته گل در آغوش
پس بده پروانهٔ ازمن گریزانِ دلم را! 🦋🌹💐
سیدعلی اصغرموسوی
قم - 1396/5/27
🌹❤️🌹🍎🌹🕯📚
#saapoem
@saapoem
🍎هبوط هبوط، تجربهی لحظهای تماشا بود
هبوط، خاطرهی یک شکست زیبا بود
هبوط، آینهی خشم ناسپاسیها
درون آن همه نعمت، به ناز بیجا بود !
شکست قامت شرم از تهاجم عصیان
هبوط، شورش یک نفس ناشکیبا بود
چه ساده حرمت خودرا فروخت ازریشه
به خوشه خوشهی ترفند آن که رسوا بود
هنوز رنگ گناهش به آسمان مانده ست
سزای آن که به گلشن نماند، صحرا بود!
و شب، که نغمهسرایی کند به حسرت خویش
از آن فضای صمیمی، که پاک و زیبا بود سیدعلی اصغرموسوی
1375/قم
https://telegram.me/saapoem
#saapoem #ValAsr255 #سیدعلی_اصغرموسوی
هبوط، خاطرهی یک شکست زیبا بود
هبوط، آینهی خشم ناسپاسیها
درون آن همه نعمت، به ناز بیجا بود !
شکست قامت شرم از تهاجم عصیان
هبوط، شورش یک نفس ناشکیبا بود
چه ساده حرمت خودرا فروخت ازریشه
به خوشه خوشهی ترفند آن که رسوا بود
هنوز رنگ گناهش به آسمان مانده ست
سزای آن که به گلشن نماند، صحرا بود!
و شب، که نغمهسرایی کند به حسرت خویش
از آن فضای صمیمی، که پاک و زیبا بود سیدعلی اصغرموسوی
1375/قم
https://telegram.me/saapoem
#saapoem #ValAsr255 #سیدعلی_اصغرموسوی
Telegram
سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه
به یاد« سیده فاطمه معصومه موسوی» ( یاسمن)رحمة اللّه و رضوانه علیها🌹🥀🏴
Forwarded from سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه (سیدعلی اصغرموسوی ALi Mousavi)
🕊پرواز
در آرزوی پرنده شدن
دامن باد را که احساس
یک خرمن گیسو
خرمنی گیسو
یک دشت بهار
و یک آسمان موج
در آن پنهان است
گرفتم
که مرا مثل احساس
یک حنجره پژواک
یک زمزمه شعر
و یک پنجره نور
به پرواز درآورد
اما ...
انگار فلسفه ی پرواز
در انحصار
بال های بدون آرزوست.🌹
سیدعلی اصغرموسوی قم-1380
#سیدعلی_اصغرموسوی #saapoem
در آرزوی پرنده شدن
دامن باد را که احساس
یک خرمن گیسو
خرمنی گیسو
یک دشت بهار
و یک آسمان موج
در آن پنهان است
گرفتم
که مرا مثل احساس
یک حنجره پژواک
یک زمزمه شعر
و یک پنجره نور
به پرواز درآورد
اما ...
انگار فلسفه ی پرواز
در انحصار
بال های بدون آرزوست.🌹
سیدعلی اصغرموسوی قم-1380
#سیدعلی_اصغرموسوی #saapoem
طول موج:
دلت روزی صفای دیگری داشت
صفای ساده افسونگری داشت
همیشه بوی گل بر چهره ات بود
بسا آب وهوای بهتر ی داشت
برایت یک سبد انگور چیدم
که دردل آرزوی ساغری داشت!
برایم نان فرستادی :که آدم
برای بازگشتن باوری داشت
مگر امشب زدی شانه به گیسوت !
پیامت "طول موج" دیگری داشت
نمی خواهم فراموشش نمایی
غزل خوانی که چشمان تری داشت!
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ۱۳۷۵
#سعا #استاد_سعا
#saapoem
@saapoem
دلت روزی صفای دیگری داشت
صفای ساده افسونگری داشت
همیشه بوی گل بر چهره ات بود
بسا آب وهوای بهتر ی داشت
برایت یک سبد انگور چیدم
که دردل آرزوی ساغری داشت!
برایم نان فرستادی :که آدم
برای بازگشتن باوری داشت
مگر امشب زدی شانه به گیسوت !
پیامت "طول موج" دیگری داشت
نمی خواهم فراموشش نمایی
غزل خوانی که چشمان تری داشت!
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ۱۳۷۵
#سعا #استاد_سعا
#saapoem
@saapoem