یاد زخم سینه آتش می زند این خانه را
در که میسوزد ولی مسمار میماند به جا
آتش این درد را خاموشکردن مشکل است
داغ آن بین در و دیوار میماند به جا
با حسن از ماجرای کوچه و مادر نگو
با حسن در کوچه این اسرار میماند به جا...
#سیدمسعودطباطبائی
#شهادت_مادرم_افسانه_نیست
@smtpoet
در که میسوزد ولی مسمار میماند به جا
آتش این درد را خاموشکردن مشکل است
داغ آن بین در و دیوار میماند به جا
با حسن از ماجرای کوچه و مادر نگو
با حسن در کوچه این اسرار میماند به جا...
#سیدمسعودطباطبائی
#شهادت_مادرم_افسانه_نیست
@smtpoet
باز شد هر دم دری از روضهی رضوان به روی او
این علی (ع) تا شانههای عرش داور میرود بالا
قلعهی خیبر به زانو آمده آنی به فرمانش
با نگاهش پرچم تسلیم لشکر میرود بالا
ناگهان سرهای نافرمان ایشان میرود پایین
هر زمان تیغ دودَم در دست حیدر میرود بالا
این دلیر صفشکن یار یتیمان میشود روزی
کیسهی خرما و نان از دوش صفدر میرود بالا
هرکه با او باشد از روز جزایش میشود فارغ
هرکه بر او شد ولی از دار کیفر میرود بالا
تا محمّد (ص) ناخدای ماست، مجذوب علی (ع) دریاست
تا علی (ع) مقصود سکّانهاست، لنگر میرود بالا
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
این علی (ع) تا شانههای عرش داور میرود بالا
قلعهی خیبر به زانو آمده آنی به فرمانش
با نگاهش پرچم تسلیم لشکر میرود بالا
ناگهان سرهای نافرمان ایشان میرود پایین
هر زمان تیغ دودَم در دست حیدر میرود بالا
این دلیر صفشکن یار یتیمان میشود روزی
کیسهی خرما و نان از دوش صفدر میرود بالا
هرکه با او باشد از روز جزایش میشود فارغ
هرکه بر او شد ولی از دار کیفر میرود بالا
تا محمّد (ص) ناخدای ماست، مجذوب علی (ع) دریاست
تا علی (ع) مقصود سکّانهاست، لنگر میرود بالا
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
شب، کوچه، دو چشم منتظر پشت در است
شب، خانه، دو چشم غرق خوناب سر است
یک چاه پر از نوازش دلتنگیست
صد کوفه یتیم دستهای پدر است
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
شب، خانه، دو چشم غرق خوناب سر است
یک چاه پر از نوازش دلتنگیست
صد کوفه یتیم دستهای پدر است
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
نقیضهای بر غزلی معروف از جناب علیرضا بدیع که آنچنان هم بیمناسبت نیست:
::
من سفرهی صبحانه و تو نان لواشی
اندوه بزرگی است زمانی که نباشی
جانم به فدای تو و آن جسم ظریفت
از عطر دلانگیز تو و حجرهی کاشی
میرقصد و مست است و خمیر تو به دستش
در طبخ تو شاطر کند، ای جان چه تلاشی!
از وزن تو کم کرد و به حجم لبت افزود
باری! که به یک بوسه بگردی متلاشی
در متن تمام جلسات از تو سخن بود
کیفیت داغان تو بردت به حواشی
یک ثانیه بعد از گذر عمر مفیدت
رنگ تو کمی میزند از دور به ماشی
گفتی که مقصر خود آرد است به من چه!
یا میخورد آب این غلط از شاطر ناشی
بگذار بیاید جلو آن یار رقیبت
بیفایده مشغول به امرار معاشی
چرخی بزن ای سنگک پُرسنگ که هربار
فیروزه و یاقوت به آفاق بپاشی
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
آن راز لذیذی که به هر مزمزه فاشی
صبحانهی کاری و ناهار و سحر و شام
افطار کنار من و معشوقه و آشی
در وصل تو داغی است که در هجر تو آن نیست
هشدار که دست و دل ما را نخراشی
با دیدن قیمت به خودم گفتهام: "اینجا
نونواییه یا حجرهی الماستراشی؟"
سرتاسر من سوخت به دستم که رسیدی
اندوه بزرگی است چه باشی چه نباشی
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
::
من سفرهی صبحانه و تو نان لواشی
اندوه بزرگی است زمانی که نباشی
جانم به فدای تو و آن جسم ظریفت
از عطر دلانگیز تو و حجرهی کاشی
میرقصد و مست است و خمیر تو به دستش
در طبخ تو شاطر کند، ای جان چه تلاشی!
از وزن تو کم کرد و به حجم لبت افزود
باری! که به یک بوسه بگردی متلاشی
در متن تمام جلسات از تو سخن بود
کیفیت داغان تو بردت به حواشی
یک ثانیه بعد از گذر عمر مفیدت
رنگ تو کمی میزند از دور به ماشی
گفتی که مقصر خود آرد است به من چه!
یا میخورد آب این غلط از شاطر ناشی
بگذار بیاید جلو آن یار رقیبت
بیفایده مشغول به امرار معاشی
چرخی بزن ای سنگک پُرسنگ که هربار
فیروزه و یاقوت به آفاق بپاشی
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
آن راز لذیذی که به هر مزمزه فاشی
صبحانهی کاری و ناهار و سحر و شام
افطار کنار من و معشوقه و آشی
در وصل تو داغی است که در هجر تو آن نیست
هشدار که دست و دل ما را نخراشی
با دیدن قیمت به خودم گفتهام: "اینجا
نونواییه یا حجرهی الماستراشی؟"
سرتاسر من سوخت به دستم که رسیدی
اندوه بزرگی است چه باشی چه نباشی
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
یک عمر مادرم به پدر با عتاب گفت:
در جمعهی فرج فقط اخبار دیدنیست...
#سیدمسعودطباطبائی
اللهم عجل لولیک الفرج
@smtpoet
در جمعهی فرج فقط اخبار دیدنیست...
#سیدمسعودطباطبائی
اللهم عجل لولیک الفرج
@smtpoet
بیاورید بساط عزا به نام حسین
به گوش ِ گریه رسیده صدای گام حسین
دم ِ حسینیه نوکر دوباره دستش را
به روی سینه گذارد به احترام حسین
گرفتهایم به لب السلام یا عطشان
به شوق شمهای از پاسخ سلام حسین
غدیر قبل محرم برای من یعنی:
علی امام من است و منم غلام حسین
هزار زخم به تن دارد و اگر تنهاست
به اشک روضه توان کرد التیام حسین
حنای سیب ِ بهشتی دگر ندارد رنگ
برای هرکه چشیدهاست از طعام حسین
::
چه شد که مهریهی مادر ِ مدینه، شده
به دست کوفهی نامهربان، حرام ِ حسین؟
فقط نه اینکه علیاکبر ارباً اربا شد
که بود خدعهی بدخواه، اقتسام حسین
عمود بر سر عباس زد که می دانست
عمود ِ خیمهی سقاست انسجام حسین
رسیده مقتل شعرم به روضهی گودال
بماند آن که چه رفتهاست بر خیام حسین...
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
به گوش ِ گریه رسیده صدای گام حسین
دم ِ حسینیه نوکر دوباره دستش را
به روی سینه گذارد به احترام حسین
گرفتهایم به لب السلام یا عطشان
به شوق شمهای از پاسخ سلام حسین
غدیر قبل محرم برای من یعنی:
علی امام من است و منم غلام حسین
هزار زخم به تن دارد و اگر تنهاست
به اشک روضه توان کرد التیام حسین
حنای سیب ِ بهشتی دگر ندارد رنگ
برای هرکه چشیدهاست از طعام حسین
::
چه شد که مهریهی مادر ِ مدینه، شده
به دست کوفهی نامهربان، حرام ِ حسین؟
فقط نه اینکه علیاکبر ارباً اربا شد
که بود خدعهی بدخواه، اقتسام حسین
عمود بر سر عباس زد که می دانست
عمود ِ خیمهی سقاست انسجام حسین
رسیده مقتل شعرم به روضهی گودال
بماند آن که چه رفتهاست بر خیام حسین...
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
به دنیای فانی نیازی ندارم
به جان امانی نیازی ندارم
به تلخی زهر است اگر زندگانی
به این زندگانی نیازی ندارم
نمک روی زخمم نپاش ای دل من
به شور جوانی نیازی ندارم
به دندان سگ باد جسم نحیفم
به این استخوانی نیازی ندارم
در این واحد چاردیواری سست
به جز لامکانی نیازی ندارم
که عیدم عزا میشود با تکانی
به خانهتکانی نیازی ندارم
اگر راست میگویم، اصلاً بسازم
چرا داستانی؟ نیازی ندارم!
به شکل درست عبارت میان ِ
غلطهای آنی نیازی ندارم
زدم عینک هوشیاری به چشمم
به تهاستکانی نیاری ندارم
پر از حرف ربطم در این جای بیربط
به جز همزبانی نیازی ندارم
چو کوهی پر از درد ِ در بازتابم
به آه نهانی نیازی ندارم
چنان موج سرکش ز دریا جدایم
به این بیکرانی نیازی ندارم
زمین از شما که به این دستوپاگیر
من ِ آسمانی نیازی ندارم
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
به جان امانی نیازی ندارم
به تلخی زهر است اگر زندگانی
به این زندگانی نیازی ندارم
نمک روی زخمم نپاش ای دل من
به شور جوانی نیازی ندارم
به دندان سگ باد جسم نحیفم
به این استخوانی نیازی ندارم
در این واحد چاردیواری سست
به جز لامکانی نیازی ندارم
که عیدم عزا میشود با تکانی
به خانهتکانی نیازی ندارم
اگر راست میگویم، اصلاً بسازم
چرا داستانی؟ نیازی ندارم!
به شکل درست عبارت میان ِ
غلطهای آنی نیازی ندارم
زدم عینک هوشیاری به چشمم
به تهاستکانی نیاری ندارم
پر از حرف ربطم در این جای بیربط
به جز همزبانی نیازی ندارم
چو کوهی پر از درد ِ در بازتابم
به آه نهانی نیازی ندارم
چنان موج سرکش ز دریا جدایم
به این بیکرانی نیازی ندارم
زمین از شما که به این دستوپاگیر
من ِ آسمانی نیازی ندارم
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
من با تمام مردم عالم مخالفم
من با تمام عالم و آدم مخالفم
شیطان به روز سجدهی آدم تو با خدا
از قول من بگوی که من هم مخالفم
طوفان کجاست تا که جهان زیر و رو کند
من با مرام شُرشُر و نمنم مخالفم
بشکف تو ناگهان چو یکی جنگل از زمین
با رویش ملایم کمکم مخالفم
پاییز کودتاگر سلاخ بیشعور
من بلبلم ترانهی باغم مخالفم
با صلح در کشاکش این جنگ بیشکوه
گرچه من فلکزده ماتم مخالفم
تنها نه در زمان حیاتم که با شما
بعد از شروع نقطهی مرگم مخالفم
اخطار میکنم رفقا با شما که هیچ
من با مرام و راه خودم هم مخالفم
دم در ازل بگیر و ابد بازدم بده
با این نفسکشی دمادم مخالفم
واضح بگو که ای تو؟ کجایی؟ چه میکنی؟
من با رفیق ابری مبهم مخالفم
با من تمام روی زمین را وطن بدان
من با خطوط مرزی و پرچم مخالفم
#داوود_سعیدی
@smtpoet
من با تمام عالم و آدم مخالفم
شیطان به روز سجدهی آدم تو با خدا
از قول من بگوی که من هم مخالفم
طوفان کجاست تا که جهان زیر و رو کند
من با مرام شُرشُر و نمنم مخالفم
بشکف تو ناگهان چو یکی جنگل از زمین
با رویش ملایم کمکم مخالفم
پاییز کودتاگر سلاخ بیشعور
من بلبلم ترانهی باغم مخالفم
با صلح در کشاکش این جنگ بیشکوه
گرچه من فلکزده ماتم مخالفم
تنها نه در زمان حیاتم که با شما
بعد از شروع نقطهی مرگم مخالفم
اخطار میکنم رفقا با شما که هیچ
من با مرام و راه خودم هم مخالفم
دم در ازل بگیر و ابد بازدم بده
با این نفسکشی دمادم مخالفم
واضح بگو که ای تو؟ کجایی؟ چه میکنی؟
من با رفیق ابری مبهم مخالفم
با من تمام روی زمین را وطن بدان
من با خطوط مرزی و پرچم مخالفم
#داوود_سعیدی
@smtpoet
تا نوشتم کربلا دیگر نمیدانم چه شد
سوختم در آتش و دفتر نمیدانم چه شد
خون چکیدم از قلم تا گفتم از دست و علم
مشک دور از چشم آبآور نمیدانم چه شد
تیغ بود و نیزه بود و تشنگی و آفتاب
تیر بود و حنجر اصغر نمیدانم چه شد
گفت: تنها یک علی را من فرستادم ولی
این همه اکبر...!؟ علیاکبر نمیدانم چه شد
شمر تا فهمید جای بوسهی پیمغبر است
چون نبریّد از گلو خنجر... نمیدانم چه شد
شد حرم محصور آتش، قتلگه دریای خون
"از حرم تا قتلگه" خواهر نمیدانم چه شد
آن عقیقش که... برید و برد با خود ساربان
بعد از آن، انگشتِ انگشتر نمیدانم چه شد!
سر ز بالا بود و بالا رفت روی نیزهها
زیر ضرب نعلها پیکر نمیدانم چه شد
موی بابا را نوازش میکند دستان باد
گیسوی بیشانهی دختر نمیدانم چه شد
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
سوختم در آتش و دفتر نمیدانم چه شد
خون چکیدم از قلم تا گفتم از دست و علم
مشک دور از چشم آبآور نمیدانم چه شد
تیغ بود و نیزه بود و تشنگی و آفتاب
تیر بود و حنجر اصغر نمیدانم چه شد
گفت: تنها یک علی را من فرستادم ولی
این همه اکبر...!؟ علیاکبر نمیدانم چه شد
شمر تا فهمید جای بوسهی پیمغبر است
چون نبریّد از گلو خنجر... نمیدانم چه شد
شد حرم محصور آتش، قتلگه دریای خون
"از حرم تا قتلگه" خواهر نمیدانم چه شد
آن عقیقش که... برید و برد با خود ساربان
بعد از آن، انگشتِ انگشتر نمیدانم چه شد!
سر ز بالا بود و بالا رفت روی نیزهها
زیر ضرب نعلها پیکر نمیدانم چه شد
موی بابا را نوازش میکند دستان باد
گیسوی بیشانهی دختر نمیدانم چه شد
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
رفیق
زمستان
«رفیق امام حسینی»
با شعر و صدای #مهدی_رحیمی_زمستان
تنظیم حسن دینا
🖤یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَه...
@Mehdi_rahimi_zemestan
با شعر و صدای #مهدی_رحیمی_زمستان
تنظیم حسن دینا
🖤یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَه...
@Mehdi_rahimi_zemestan
و در جان من «یاحسین» است جاری
که خون در رگم با حسین است جاری
چنان چشمه میجوشد این طبع حساس
در احساس من تا حسین است جاری
چنان جان به دلها جنون است ساکن
چو خون از جگرها حسین است جاری
مدار فلک حول نامش مدوّر
زمین و زمان را حسین است جاری
به فرمان او باشد احوال محشر
به احکام فردا حسین است جاری
هیاهوی طوفان نه از شرم آب است
که در یاد دریا حسین است جاری
و هرساله تکرار این داغ یعنی
که تا هست دنیا حسین است جاری
دو دریای غم را دو چشم پر از اشک
چو سیل از حسن تا حسین است جاری
اگر رسم آزادگی پیشهی ما است
در اندیشهی ما حسین است جاری
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
که خون در رگم با حسین است جاری
چنان چشمه میجوشد این طبع حساس
در احساس من تا حسین است جاری
چنان جان به دلها جنون است ساکن
چو خون از جگرها حسین است جاری
مدار فلک حول نامش مدوّر
زمین و زمان را حسین است جاری
به فرمان او باشد احوال محشر
به احکام فردا حسین است جاری
هیاهوی طوفان نه از شرم آب است
که در یاد دریا حسین است جاری
و هرساله تکرار این داغ یعنی
که تا هست دنیا حسین است جاری
دو دریای غم را دو چشم پر از اشک
چو سیل از حسن تا حسین است جاری
اگر رسم آزادگی پیشهی ما است
در اندیشهی ما حسین است جاری
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
میان سیل زائر گم شدم پیدا کنم خود را
مرا در زیر پای جمعیت کن جستجو اینجا
#سیدمسعودطباطبائی
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَن یا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا
@smtpoet
مرا در زیر پای جمعیت کن جستجو اینجا
#سیدمسعودطباطبائی
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَن یا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا
@smtpoet
بگذار که با نام شما نام بگیرم
یک شعر تر از جام شما کام بگیرم
با خشت لغت یکصد و ده بیت بسازم
جوشاندهی شعر از سخن خام بگیرم
در محضر هفتاد و دو مضمون مقطع
هی قطعه به قطعه غزل الهام بگیرم
از علقمه تا چشمهی کوثر بنویسم
بیواسطه از دست قلم جام بگیرم
یک عمر بدهکار خودت میشوم آری
یک بیت اگر از محتشمت وام بگیرم
طوفانم و آرامش دریای تو در پیش
بگذار فقط پیش تو آرام بگیرم
::
ای چشم! مرا با گهر اشک نشان کن
تا یک نظر از فاطمه انعام بگیرم
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
یک شعر تر از جام شما کام بگیرم
با خشت لغت یکصد و ده بیت بسازم
جوشاندهی شعر از سخن خام بگیرم
در محضر هفتاد و دو مضمون مقطع
هی قطعه به قطعه غزل الهام بگیرم
از علقمه تا چشمهی کوثر بنویسم
بیواسطه از دست قلم جام بگیرم
یک عمر بدهکار خودت میشوم آری
یک بیت اگر از محتشمت وام بگیرم
طوفانم و آرامش دریای تو در پیش
بگذار فقط پیش تو آرام بگیرم
::
ای چشم! مرا با گهر اشک نشان کن
تا یک نظر از فاطمه انعام بگیرم
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
رأی خود را مینویسم موبهمو از روی لیست
کاغذ و خودکار بنده عین ماشین کپیست
چندباری خواندمش چیزی نفهمیدم، فقط
دیدم اصلا نام اصلح داخل این لیست نیست
نیم قرنی میشود افتان و خیزان میرویم
چون ژیان خستهای در مقطع حساس پیست
هرکسی ساز خودش را توی مجلس میزند
راستی افسار این اعجوبهها در دست کیست؟
تا زمانی که فقط یک لیست روی میزم است
حکمت این انتخابات و دلیل رأی چیست؟
ملت با اقتدار ما چرا شد مردهخوار؟
حیف از این شیری که عمری مثل یک کفتار زیست
در همین افکار بودم که ندا آمد: خفه!
تا دویدم از برادرها یکی فرمود: ایست!
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
کاغذ و خودکار بنده عین ماشین کپیست
چندباری خواندمش چیزی نفهمیدم، فقط
دیدم اصلا نام اصلح داخل این لیست نیست
نیم قرنی میشود افتان و خیزان میرویم
چون ژیان خستهای در مقطع حساس پیست
هرکسی ساز خودش را توی مجلس میزند
راستی افسار این اعجوبهها در دست کیست؟
تا زمانی که فقط یک لیست روی میزم است
حکمت این انتخابات و دلیل رأی چیست؟
ملت با اقتدار ما چرا شد مردهخوار؟
حیف از این شیری که عمری مثل یک کفتار زیست
در همین افکار بودم که ندا آمد: خفه!
تا دویدم از برادرها یکی فرمود: ایست!
#سیدمسعودطباطبائی
@smtpoet
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ
گرفتم از نقاب اشکهایم آبرو اینجا
که دارد گریه در چشم خدا شأن وضو اینجا
به چشم عاقلان است آب سقاخانه در مشتم
که مستی گفت با من: ریختی می در سبو اینجا
بنای خلقت هفت آسمان است آسمان طوس
به دستان ملک شد خاک آدم زیرورو اینجا
من از شرقیترین مشرق امید آفتابم نیست
که خورشید آمده پابست با قصد رکوع اینجا
بیا هر پرسشی داری ز دانشمند مشهد پرس
جواب عالم آل محمد را بجو اینجا
بخوان بیوقفه آن شمس الشموس ذرهپرور را
که صبح و ظهر و عصر و شام را دارد طلوع اینجا
میان سیل زائر گم شدم پیدا کنم خود را
مرا در زیر پای جمعیت کن جستجو اینجا
همیشه قبل هر حرفی دو مصرع روضه میخوانم
به جز گریه ندارم فتح باب گفتگو اینجا
همین را که زیارتنامه خواندم در حرم کافیست
که با هر "السلام" آمیختم رازی مگو اینجا
که در بیتابی چوب پر خدام مشهود است
ببین شرح پریشانی ما را موبهمو اینجا
"قیامت" محشر است اما اگر روزی حرم آید
"حقیقت" میشود با "واقعیت" روبرو اینجا
::
لبش را میگزد هرکس که پای پنجره فولاد
بیارد بر زبان جز کربلایش آرزو اینجا
#سیدمسعودطباطبائی
ایام زیارت مخصوص حضرت رضا علیه السلام
@smtpoet
گرفتم از نقاب اشکهایم آبرو اینجا
که دارد گریه در چشم خدا شأن وضو اینجا
به چشم عاقلان است آب سقاخانه در مشتم
که مستی گفت با من: ریختی می در سبو اینجا
بنای خلقت هفت آسمان است آسمان طوس
به دستان ملک شد خاک آدم زیرورو اینجا
من از شرقیترین مشرق امید آفتابم نیست
که خورشید آمده پابست با قصد رکوع اینجا
بیا هر پرسشی داری ز دانشمند مشهد پرس
جواب عالم آل محمد را بجو اینجا
بخوان بیوقفه آن شمس الشموس ذرهپرور را
که صبح و ظهر و عصر و شام را دارد طلوع اینجا
میان سیل زائر گم شدم پیدا کنم خود را
مرا در زیر پای جمعیت کن جستجو اینجا
همیشه قبل هر حرفی دو مصرع روضه میخوانم
به جز گریه ندارم فتح باب گفتگو اینجا
همین را که زیارتنامه خواندم در حرم کافیست
که با هر "السلام" آمیختم رازی مگو اینجا
که در بیتابی چوب پر خدام مشهود است
ببین شرح پریشانی ما را موبهمو اینجا
"قیامت" محشر است اما اگر روزی حرم آید
"حقیقت" میشود با "واقعیت" روبرو اینجا
::
لبش را میگزد هرکس که پای پنجره فولاد
بیارد بر زبان جز کربلایش آرزو اینجا
#سیدمسعودطباطبائی
ایام زیارت مخصوص حضرت رضا علیه السلام
@smtpoet