Negima PUB.
4 subscribers
36 photos
3 videos
6 files
7 links
كانال رسمي نشر نگارونيما (نگيما)

📚📗📕📖
🖋📝📄
📘📙

صفحه رسمی نشر نگارونیما (نگیما) در اینستاگرام:
instagram.com/negima_pub

ارتباط با مدير كانال:
@negimapub
Download Telegram
زین‌سان که رقص می‌کنم
از شادیِ خیال

در نعمتِ وصال گر اُفتم
چها کنم؟!


#طالب_آملی
@archivebooks
گفتم که
بعد ازاین همه دلها که سوختی
کَس می‌خورد فریب تو؟
گفتا
هنوز هم !!


"رهی معیری"
@Archivebooks
انتشارات نگارونیما(نشر نگیما) در سی و یکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در مصلی سالن شبستان راهرو 29 غرفه 12 پذیرای مقدم مخاطبان عزیز و محترم خویش است.
Forwarded from گذر زمان
‏دور باشید از کسی که مدام
کُفر دارد نهفته، ایمانْ فاش

👤عطار نیشابوری

ڪانال #گذرزمان 👇

🆔 @gozare_zamaan
Forwarded from Negima PUB.
تبریک با این امید، که عید نوروز اتفاق خوبی بر همگان باشد
▪️"همه ما مدیونِ مرگیم"

این دیالوگ پایانی فیلم گرین مایل بود.. جمله ای که بیش از هر چیزی بر یگانه تکلیفِ انسانی تاکید می نماید، ما با مرگ به دنیا می آییم، در این وادی، ما انسان ها موظف به مرگیم، هر انسانی در برهه ای از زمان می بایست به مرگِ خویش، خوش آمد گوید.. بدونِ مرگ، زمان بر تازشِ بی قید و بند و خود پایانی متصور نمی شد.. ما با مرگِ خود بر تاریخ گوشزد می کنیم که اینجا نقطه پایان من است دقیقا همینجایی که من ایستاده ام.. هر انسانی به هنگامِ مرگ قهرمانِ تاریخ است امکانی که در لحظۀ وقوع انسان را به سانِ یک قهرمان از انتهای یک زندگی پرومته وار می رهاند.. تنها چپزی که بر قامتِ بلندِ تاریخ مدام تکرار و باز تکرار می شود همانا مرگ است.. مرگ دوستی دیرینه ای با ما انسان ها دارد، به نحوی که بی درنگ همۀ ما مدیون مرگیم...
چهرۀ هر انسانی به هنگامِ مرگ بسیار مصمم تر از همیشه به نظر می رسد، تصمیم همان تصمیم همیشگی ست، ما باید جانمان را از تاریخ پس بگیریم.. انسان ها در لحظه پایانی اجرای بی نقصی از خود بر جا می گذارند، سمفونیِ مرگ حجابِ زندگانی را بر کنار می کند و تا تحققِ نهایی لذتی بی پایان بر تازش خود ادامه می دهد... به گفته لکان مرگ همان ژوئیسانس است، میلی در پی میلی دیگر است، میلی که وجه اصیلِ هایدگری بر زندگانی انسانی را ارزانی می دارد..
ما با مرگِ خود به آنسوی دریاها قدم می گذاریم، همان جایی که سانتیاگوی همینگوی بر آن رهسپار بود، جایی که موجودی به نامِ "هست" در انتظار ماست، ناقوس ها برای ما به صدا در می آیند، ما مرگ را زندگی میکنیم و با مرگ، هستندگی را به آغوش میگیریم و صید دیگری را به سرانجام می رسانیم..

بی شک مجال هم ذات پنداری و ابراز همدردی بسیار فراخ تر از اعصار گذشته است.ما دیگر تماشای آدم های از دار آویخته،چهار شقه شده یا خردشده لای چرخ را نوعی تفریح و سرگرمی روزهای تعطیل نمی دانیم.ما فوتبال تماشا می کنیم،نه زد و خورد گلادیاتورها را. در قیاس با عهد باستان،همدردی ما با دیگر آدمیان،سهیم شدن مان در رنج و مرگ آنها،افزایش یافته است.تماشای شیرها و ببرهای گرسنه ای که آدمیان زنده را تکه تکه می کنند و می بلعند،یا گلادیاتورهایی که می کوشند با نیرنگ و ترفند حریف را زخم زنند یا بکشند،تفریحی نیست که ما با همان میل و رغبتی به انتظارش باشیم که سناتورهای رومی ملبس به ردای ارغوانی،یا مردمان رومی انتظارش را می کشیدند.ظاهرا هیچ گونه احساس همسان بودنی در کار نبود که آن تماشاگران را به انسان هایی پیوند زند که آن پایین،در آن گودِ خونین،برای زنده ماندن می جنگیدند.همانطور که می دانیم،گلادیاتورها هنگامی که قدم رو وارد گود می شدند.سزار را با این کلمات سلام می دادند: (آنان که رهسپار مرگ اند به تو سلام می دهند.)بی شک برخی از سزارها خود را همچون خدایان واقعا نامیرا می پنداشتند.به هر حال،مناسب تر و درخورتر می بود اگر گلادیاتورها چنین فریاد می زدند: (آنان که رهسپار مرگ اند بر آنکه رهسپار مرگ است سلام می دهند.) اما در جامعه ای که اصلا گفتن چنین سخنی ممکن باشد،احتمالا دیگر نه گلادیاتوری در میان خواهد بود ونه سزاری.توانِ گفتنِ چنین چیزی خطاب به حاکمان-که برخی از آنها حتی امروز نیز حیات و مرگِ بیشمار از پیروانشان را به اراده خویش دارند-متضمن اسطوره زدایی از مرگ است،آن هم گسترده تر از آنچه تا کنون صورت گرفته،و نیز متضمن آگاهی روشن تری است از این نکته که کل جامعه ی بشری چیزی جز جماعت میرندگان نیست و آدمی به هنگام نیاز،تنها از آدمی است که می تواند چشم یاری داشته باشد.حل معضل اجتماعی مرگ دشواری خاصی دارد،زیرا برای زندگان،همدردی و هم ذات پنداری با محتضران بسیار سخت است.

📚 تنهایی دم مرگ
👤 #نوربرت_الیاس
پرفروش ترین کتاب‌های دنیا که هر کسی باید بخونه:

۱. دُن کیشوت؛ ۵۰۰ میلیون نسخه
۲. لغت‌نامه‌ی شینوآ زیدیان؛ ۴۰۰ میلیون نسخه
۳. داستان دو شهر؛ ۲۰۰ میلیون نسخه
۴. ارباب حلقه‌ها؛ ۱۵۰ میلیون نسخه
۵. هری پاتر و سنگ جادو؛ ۱۰۷ میلیون نسخه
۶. سپس هیچ‌کدام باقی نماندند؛ ۱۰۰ میلیون نسخه
۷. رؤیای تالار سرخ؛ ۱۰۰ میلیون نسخه
۸. شازده کوچولو؛ ۸۰ میلیون نسخه (شاید ۲۰۰ میلیون نسخه)
۹. شیر، جادوگر و جالباسی؛ ۸۵ میلیون نسخه
۱۰. رمز داوینچی؛ ۸۰ میلیون نسخه

@Library_Telegram
☕️ قطعه‌ای از کتاب

نوشتن یک جمله، برپاکردن یک کلیسا، به تصویرکشیدن گل‌سرخ‌ها، ساختن یک نغمه از پیوند نت‌ها، همه با بی‌تابی است که به‌دست می‌آید.

این بی‌تابی است که منجر به شکوه آثار هنری می‌شود و از سرِّ نبودشان پرده برمی‌دارد. عشق راستین، نه دربند کلمات است، نه سنگ‌ها، نه رنگ‌ها و نه نت‌ها.

عشق راستین، جز سکوت و صبوری، چیزی نمی‌داند. مثل وقتی که ما پیش از موعد، سر قرار می‌رسیم.

📕 #تصویری_از_من_کنار_رادیاتور

#کریستین_بوبن

@Library_Telegram
🔴تیم مذاکره کننده هسته ای چقدر سواد دارند؟

هفتاد سال پیش، در سال ١٣٣٠ که میزان باسوادان ایران کمتر از ده درصد بود، هیات اعزامی ایران به دیوان لاهه برای پرونده خلع ید از شرکت نفت انگلیس را افرادی چون دکتر عبدالله معظمی، دکترای حقوق از پاریس، دکتر علی شایگان،‌ دکترای حقوق و استاد ممتاز دانشگاه تهران، دکتر احمد متین دفتری، دکترای حقوق از سوئیس، دکتر محمد سروری رئیس دیوان عالی کشور و دکتر صادق شفق استاد حقوق دانشگاه میشیگان آمریکا و... تشکیل می‌دادند.

امروز پس از هفتاد سال رئیس هیات ایرانی در یکی از مهم‌ترین پرونده‌های تاریخ ایران که به نان شب مردم وابسته است را علی باقری کنی، لیسانس اهدایی اقتصاد و معارف اسلامی از دانشگاه امام صادق برعهده دارد. همکار دیگر او در تیم مذاکرات مهدی محمدی، ستون‌نویس سابق کیهان است.

همین یک مقایسه کفایت می‌کند تا درک کنیم کجا هستیم!

@Library_Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

در ظلمت حقیقتی جنبشی کرد
در کوچه مردی بر خاک افتاد
در خانه زنی گریست
در گاهواره کودکی لبخندی زد.

آدم‌ها هم‌تلاش حقیقت‌ند
آدم‌ها همزادِ ابدیت‌اند
من با ابدیت بیگانه نیستم.

زندگی از زیرِ سنگ‌چینِ دیوارهای زندانِ بدی سرود می‌خواند.
در چشمِ عروسک‌های مسخ، شب‌چراغِ گرایشی تابنده است.

شهرِ من رقصِ کوچه‌هایش را بازمی‌یابد.
هیچ کجا هیچ زمان فریادِ زندگی بی‌جواب نمانده است.

شهرِ من رقصِ کوچه‌هایش را بازمی‌یابد.



- احمد شاملو


Forwarded from روزنه
ما رازِ غمت به کس نگوئیم ، اگر؛
بویِ جگرِ سوخته رسوا نکند
@rowzaneh7

#خواجه_عبدالله_انصاری
#یک_بیت