سبزترازشعر
992 subscribers
149 photos
5 videos
92 files
6 links
شعر خوب بخوانیم :)

Instagram: sabztar.azsher

نظر، انتقاد، پیشنهاد
https://t.me/BChatBot?start=sc-138309-wimNzSr
Download Telegram
هرچند موسپید ﺷﺪﻡ،ﺭﻭﺳﯿﺎﻩ ﻧﻪ!
ﺑﺎ ﭼﺸﻢﻫﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﻮﺩﻡ ،ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻪ!

ﺁﯾﯿﻨﻪﻫﺎ ﮔﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺧﻮﯾﺶ،
ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺍﻣﺎ، ﮐﻼﻩ ﻧﻪ!

ﺍﯼ ﺷﻌﺮ! ﺷﺎﻫﺪ ﻫﻤﻪ ی ﺩﺭﺩﻫﺎی من!
جز ﺩﺍﻣﻦ بلند ﺗﻮ دارم ﭘﻨﺎﻩ؟ ﻧﻪ!

پرسیدی از من این که هنوز آه می کشی!؟
بر حال هر گدا، بله، اما به شاه نه!

ﺍﺯ ﺩﺳﺖ عشق آنچه ﮐﺸﯿﺪﻡ ﮔﻼﯾﻪ ﻧﯿﺴﺖ
یک عمر درد داشتم اما ﺭﻓﺎﻩ ﻧﻪ!

ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺮﻭﺭ ﻛﻦ،
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ «ﺑﺎ ﭼﺮﺍﻍ ﺑﯿﺎ»،ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻩ ﻧﻪ!*



#فردوس_اعظم
@sabztarazsher
معشوقه من! چشم پر از جاذبه داری
بی شك تو دل‌ انگیزترین شعر بهاری!

گفتم که تورادوست...لبت خنده کنان گفت
صد کشته چو من داري و پرهيز نداری

دیوان غزل تکیه به چشمان تو دارد
وقتی که پر از عاطفه و شور و قراری!

اي سرخي لب هاي تو خون دل عاشق
نوشيدن داروي لبت رفع خماري

زیبایی چشمان تو دیوانه کنندست
با این همه دیوانگی ات حرف نداری!

آکنده شد از عطر حضورت بغلِ من
انگار که بر بال گل یاس سواری!

من در همه جا، با همه از چشم تو گفتم
روح تو در اندیشه شعرم شده جاری

تا خنده پاک تو بشارتگر عید است
نوروز تو پیروز که مفهوم بهاری!


#فردوس_اعظم
@sabztarazsher
قسم به حال و هوای همیشه بارانی
كه با تبسمت آیینه ی بهارانی!

میان این همه زن هیچ کس شبیه تو نیست
به ماه، آینه، خورشید، چشمه... میمانی!

منی که این همه از بغض و آه می گفتم
تو آمدی، که مرا با غزل بخندانی

و عشق حادثه ی روزگار من شده است
دوباره در دل من سبز شد به آسانی

چقْدر دلخوشم از این که دوستت دارم
تمام دلخوشی من تویی و می دانی

از این که با منی از سرنوشت ممنونم
چه غم کنار تو از روزهای طوفانی !

اگر خطا نکنم رودکیست استادت
که حرف می زنی با لهجه ی خراسانی

در این دقایق شب رو به روی پنجره‌ام
نشسته زل زده ام در زلال چشمانی...

که مثل هر شب د‌یگر هنوز می گویند:
"تمام می‌ شود این انتظار طولانی !

دوباره فرصت دیدار می ‌رسد فردوس"
چه لحظه ایست رسیدن به ماه پیشانی!



#فردوس_اعظم
@sabztarazsher
سلام بر تو که مثل مزار خاموشی
شبیهِ من تو هم از یادها فراموشی

هنوز مثل گذشته کنار پنجره ات
به جای چای خوش اندوه تلخ می‌نوشی؟

نگاه می کنی و قاب عکس می خندد
بغل بگیر خودت را که نیست آغوشی

دوباره شب شد و فانوس ماه روشن شد
ستاره چینِ غمی در حریم خاموشی

و پشت پرده شب بغض در گلو داری
شبیه دیگ پُر از درد، آه می‌جوشی


#فردوس_اعظم
@sabztarazsher
@sabztarazsher🌿

چشمان تو را کاش غم‌انگیز نبینم!
برگ دلت افسرده ی پاییز نبینم!

لبخند بزن، خنده‌ات آیینه ی صبح است
از درد، تو را این همه لبریز نبینم!

بگذار، که آیینه به روی تو بخندد
من از تو ولی گریه یکریز نبینم!

پلکی بزن و معجزه کن، شور برنگیز
اندوه در آن چشم غزلریز نبینم!

جز لهجه ی شیرین تو ای حضرت معشوق
در هیچ کس این لحنِ دل‌انگیز نبینم!

گفتی که دعا میکنم اندوه نبینی!
من یک نفس اندوه تورا نیز نبینم!


#فردوس_اعظم
@sabztarazsher🌿
@sabztarazsher🌿

در خانه ی دل است فقط در کتاب نیست!
این یک حقیقت است خدا در حجاب نیست!

نقّاشْ تا شدیم فقط درد می‌کشیم
اندازه ی غمِ دلمان هیچ قاب نیست!

ما با جهان تنگ شما خو نمی‌کنیم
کنجِ قفس که عرصه ی بالِ عقاب نیست!

غوکان به کنجِ برکه و مُرداب قانع اند
جای نهنگ گوشه‌ی این منجلاب نیست

"نابُرده رنج، گنج مُیسر نمی‌شود"
این گنج زود یافته تان جز حباب نیست

بی عشق چار فصل خدا فصل مردن است
اصلاً دلیل گرمیِ روز آفتاب نیست!

گاه از مرور خاطره‌ها مست می‌شوی
گاهی دلیل مستیِ آدم شراب نیست

شب، نصف شب، سپیده دمان،صبح، هر زمان
آسوده آن کسی است،که در بندِ خواب نیست!


#فردوس_اعظم
@sabztarazsher🌿
@sabztarazsher🌿

آیینه ام که هیچ خودم را ندیده ام
بار قیافه های شما را کشیده ام

من باغبان باغچه ی کوچک خودم
از بوستانِ هیچ کسی گل نچیده ام

ای لاله ها که در دل من قد کشیده اید
من هم شبیه قلب شما داغدیده ام!

با آهِ من دریغ کسی هم صدا نشد
تنها خودم صدای خودم را شنیده ام

هرچند که به حضرت حافظ نمی رسم
سی سال می شود که در این ره دویده ام

ای شعر ای خدای همه درد ها، تورا
از خون لخت لختِ جگر آفریده ام

#فردوس_اعظم
@sabztarazsher🌿
@sabztarazsher🌿

شاعر، زمان گریه و شیون گذشته است
کار از دقیقه های سترون گذشته است!

رودابه های عصر من انگار مرده اند
تاریخ انقضای تهمتن گذشته است!

کو رستمی که اهل خطر بود و سرنوشت؟
سد ها شکسته گشته و دشمن گذشته است!

آینده خود به پای خود از ره نمی رسد
وقتِ شعار دادن و گفتن گذشته است!

لطفا خبر دهید درختان باغ را
دوران قلع و قمعِ تبرزن گذشته است!

من روز و شب به شعر و جنون فکر میکنم
شاید که عاشقانگی از من گذشته است!


#فردوس_اعظم
@sabztarazsher🌿
@sabztarazsher🌿

در پیش کسی درد دل تنگ نگفتم
خاموشم و چون مرغ شباهنگ نگفتم

مانند فلانی نشدم شاعر دربار
چیزی به جز از ملت و فرهنگ نگفتم

آیینه منم، آب منم، مذهبم عشق است
با شیشه دلان مرثیه ی سنگ نگفتم!

بسیار غزل گفته ام از وحدت دلها
از صلح و صفا گفتم و از جنگ نگفتم!

هرچند که دور از وطنم، خاطره اش سبز
یک بار هم از حسرت افرنگ نگفتم!

گاهی خودم از دست خودم میخورم افسوس
شعری که به دلها بزند چنگ،نگفتم!

همصحبت من آیینه و چشمه و مهر است
صد شکر که از نقشه و نیرنگ نگفتم

همرنگ خودم هستم و همرنگ شما نه!
از تفرقه بیزارم و از رنگ نگفتم!

#فردوس_اعظم
@sabztarazsher🌿
چنانکه شعله از آغوشِ آب می‌ترسد
سپاهِ سایه هم از آفتاب می‌ترسد!

شکوهِ رفعتِ پرواز آیتِ فتح است
کلاغ و کرکس از اوجِ عقاب می‌ترسد

بخوان حماسه‌ی شور‌آفرینِ پیروزی
نظامِ مستبد از انقلاب می‌ترسد!

مده اجازه چراغِ شعور را بکُشند
که خودسر از همه اهلِ کتاب می‌ترسد

کَسی که روی حقیقت نقاب می‌گیرد
خودش ز جلوه‌ی موجِ سراب می‌ترسد!

نمی‌رسد به «سحر»، «داد»، «عشق»، «آزادی»
کَسی که از «شب» و «دام» و «طناب» می‌ترسد!

#فردوس_اعظم
@sabztarazsher🍂🍁