SASANFAR.IR
قطعه نوروز نوازنده و آهنگساز: حمیدرضا ساسانفر @Sasanfar_ir
حدود دوازه سالم بود که آموزش سنتور را نزد استاد پرکان که در همسایگیمان منزل داشت، شروع کردم. بعدا وارد کنسرواتوار موسیقی تهران شدم و به طور جدیتر در آنجا تحصیل موسیقی کردم. در نوزده سالگی اولین بار در رادیو فرهنگ به همراه دوستان نوازنده دیگرم به صورت زنده برنامه داشتم، در ادامه تا بیست و پنج سالگی قطعات مختلفی را بیشتر بر روی اشعار احمد شاملو، نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج و سهراب سپهری ساختم و همراه با گروهموسیقیام به نام ارغوان آن را به روی صحنه بردیم. از بیست و پنج سالگی به بعد تمرکز من بر روی روانشناسی، موسیقی را به اولویت دوم زندگیام راند. با این همه مدت بسیار کوتاهی است که مجددا بیشتر ساز میزنم و حتی قطعاتی را خلق میکنم. این بار برای اولین بار تصویر و صدای نوازندگیام را منتشر میکنم، با قطعهای به نامنوروز در دستگاه ماهور که برای سه تار ساختهام. این شما و این هم تجربه نوازندگی در کنار بزرگمهر که اصرار دارد قیچی باغبانی را حین ساز زدن برایش باز کنم!
#حمیدرضاساسان_فر
#حمیدرضاساسان_فر
کتاب «درمانهای اگزیستانسیال» ویرایش دوم (۲۰۱۶) از کتابی با همین عنوان است که توسط مایک کوپر برای اولین بار در سال دو هزار و سیزده تالیف شدهاست. از مهمترین ویژگیهای این کتاب که به خصوص آن را برای مخاطبین ایرانی برجسته و با اهمیت میسازد، آشنایی مخاطبین با درمانهای اگزیستانسیال از درمان تحلیل دازاین به بعد است. مخاطب در این کتاب در مییابد که #یالوم بعد از #ویکتور_فرانکل به عنوان مشهورترین درمانگر اگزیستانسیال؛ تنها درمانگر اگزیستانسیال، و درمانش به عنوان تنها رویکرد این حوزه نیست، مطالعه این کتاب پنجره وسیعی از تاریخچه این رویکرد درمانی را به روی مخاطب میگشاید. لینگ، فرانکل، بوگنتال، مدارد باس، بینزوانگر، اشنایدر، وان دورزن و دیگران، اسامی مطرحی از درمانگران اگزیستانسیال است که با مطالعه این کتاب میتوانید با آنها و رویکرد درمانیشان بیشتر آشنا شوید.
ویرایش اول این کتاب به فارسی ترجمه شده و کوپر برای آن مقدمهای نوشته است، ولی به علت ترجمه ضعیف و همچنین انتشار ویراست دوم آن در سال ۲.۱۶ پیشنهاد میشود ویراست دوم (هر چند به زبان اصلی) مطالعه شود.
در قسمتی از مقدمه این کتاب میخوانیم:
در عصر درمانهای مبتنی بر شواهد و مبتنی بر راهنماهای درمانی، درمان اگزیستانسیال میکوشد برای مشاورین و رواندرمانگران موقعیتی را فراهم سازد که فردیت، استقلال و خلاقیت خودشان را بروز دهند، به این صورت که با مراجعین خود به مثابه انسان با موجودیتی یکتا مواجه شوند، (چنان که خود نیز در مقام درمانگر از همین موجودیت یکتا بهرهمند هستند) نه اینکه مراجعین خود را صرفا به عنوان ابزاری از پروتوکلهای درمانی بهنجارشده بدانند. این رویکرد، چارچوبی مهیا میکند که درمانگران میتوانند در خلال آن با مراجعین خود به عنوان یک انسان یکتا روبرو شوند، چنان که هستند، نه صرفا به عنوان بازنمودی از اختلالات روانشناختی خاص.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
#معرفی_کتاب
#روان_درمانی
#اگزیستانسیال
#درمان_وجودی
#mick_cooper
#existential_therapies
https://www.instagram.com/p/BnJTU1ZFMAQ/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=29jttn0ek26i
ویرایش اول این کتاب به فارسی ترجمه شده و کوپر برای آن مقدمهای نوشته است، ولی به علت ترجمه ضعیف و همچنین انتشار ویراست دوم آن در سال ۲.۱۶ پیشنهاد میشود ویراست دوم (هر چند به زبان اصلی) مطالعه شود.
در قسمتی از مقدمه این کتاب میخوانیم:
در عصر درمانهای مبتنی بر شواهد و مبتنی بر راهنماهای درمانی، درمان اگزیستانسیال میکوشد برای مشاورین و رواندرمانگران موقعیتی را فراهم سازد که فردیت، استقلال و خلاقیت خودشان را بروز دهند، به این صورت که با مراجعین خود به مثابه انسان با موجودیتی یکتا مواجه شوند، (چنان که خود نیز در مقام درمانگر از همین موجودیت یکتا بهرهمند هستند) نه اینکه مراجعین خود را صرفا به عنوان ابزاری از پروتوکلهای درمانی بهنجارشده بدانند. این رویکرد، چارچوبی مهیا میکند که درمانگران میتوانند در خلال آن با مراجعین خود به عنوان یک انسان یکتا روبرو شوند، چنان که هستند، نه صرفا به عنوان بازنمودی از اختلالات روانشناختی خاص.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
#معرفی_کتاب
#روان_درمانی
#اگزیستانسیال
#درمان_وجودی
#mick_cooper
#existential_therapies
https://www.instagram.com/p/BnJTU1ZFMAQ/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=29jttn0ek26i
Instagram
حمید رضا ساسانفر
کتاب «درمانهای اگزیستانسیال» ویرایش دوم (۲۰۱۶) از کتابی با همین عنوان است که توسط مایک کوپر برای اولین بار در سال دو هزار و سیزده تالیف شدهاست. از مهمترین ویژگیهای این کتاب که به خصوص آن را برای مخاطبین ایرانی برجسته و با اهمیت میسازد، آشنایی مخاطبین…
صرف جلسه داشتن با یک درمانگر، حتی در طولانی مدت، نشان دهنده درمان شدن نیست، همواره این احتمال مطرح است که درمانگران ناکارامد در تلههای ارتباطی درمانجو افتاده، و دوباره مانند دیگری های مهم زندگی مراجع، به آنها آسیب بزنند. متاسفانه این آسیب همواره باعث کنار گذاشتن درمان از سوی درمانجو نمیشود، زیرا آنها همچون روابط خود که انها را ناکارآمد و ضعیف میخواهند، درمانهای ضعیف و ناکارآمد را نیز از درمانهای موثرتر و کارآمدتر بیشتر میپسندند. درمانگران موظف هستند ، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر حرفهای صرفا برای حفظ درمانجو ، نیازهای پاتولوژیک آنها را ارضا نکنند و چنانچه توانایی ارایه درمان موثر ندارند، درمان را قطع و درمانجو را ارجاع دهند. هر آنکس که درمانهای موثر را انتخاب میکند، بسیار شهامت دارد، فقط کافیست که تصور کنید ، کنار گذاشتن هر یک از مکانیسم های دفاعی که فرد سالها با آن زیسته و دنیا را از طریق آن دیده و فهمیده، چقدر سخت و البته شجاعانه است.
#حمیدرضاساسان_فر
#حمیدرضاساسان_فر
بسیاری از مراجعین به خصوص مبتلایان به شخصیت مرزی، در بیان احساسات خود ناتوان هستند، برای آنها بسیار دشوار است که بتوانند از طریق کلمات ، احساسات درونی خود را شرح دهند، این مورد یکی از دلایلی است که موجب بروز رفتارهای اجتنابی و مواردی مانند قهر و عدم تمایل به گفتگو میشود، همچنین دیگران را ناچار به ترک خودشان میکنند، لذا اغلب منزوی و تنها هستند. به سبب چنین تعاملی در ارتباط، درمانگر، گاهی احساس میکند که در تونلی مه آلود و مبهم وارد شده است. این قبیل مراجعین، اغلب اکت میکنند، خشونت یکی از رایجترین رفتارهاست. در طی رواندرمانی آنها توانایی تشخیص احساس، نگهداشت آن و سپس انتخاب موثرترین رفتار را خواهند آموخت.
#حمیدرضاساسان_فر
#حمیدرضاساسان_فر
همانطور که بالاتر اشاره شد، مرزی ها و خوشیفتهها تا حد بسیار زیادی به همدیگر شباهت دارند، فقط اینکه خودشیفته ها بیشتر اهل اجتناب (مثلاً قهر کردن) و دوری گزیدن هستند. آنها به شدت خود را بینیاز از روابط عاطفی نشان میدهند در حالی که عمیقاً افرادی وابسته و کنترل گر هستند.
صرفا مبتنی بر نیاز خود، دست به عمل میزنند، و از تخمین تأثیر آن بر دیگری عاجز هستند، لذا فاقد حس همدلی، و توانایی در ایجاد صمیمیت هستند. متاسفانه محبت دیگران را هم خصمانه قلمداد میکنند، در واقع هر چه بیشتر محبت ببیند ،کمتر محبت میکنند. آنها مصداق بارز نقض این شعر هستند، که از محبت خارها گل میشود.
رابطه برای آنها محلی برای ارضا نیاز است، به محض آنکه نیازشان در رابطه ارضا نشود، یا تحقیر شوند، حالت تهاجمی پیدا کرده، شدیداً کینه ورز شده و تا انتقام نگیرند از پا نمینشینند. آنها به این ضرب المثل باور دارند که دیگی که برای من نجوشد، بهتر است سر سگ در آن بجوشد.
به شدت از انتقاد گریزان هستند، بنابراین کمتر تمایلی به گفتگو در مورد مشکلاتشان دارند مگر اینکه مطمئن شوند که طرف مقابل صددرصد آنها را ارضا خواهد کرد.
هرگز عذرخواهی نمیکنند و عذرخواهی دیگران را هم خصمانه تلقی میکنند.
آنها حقارت درونی خود را انکار میکنند و آن را در رابطه به سمت دیگری نشانه میروند، لذا به شدت اهل بیارزش سازی طرف مقابل هستند.
یکی از رفتارهای رایج در آنها رفتارهای خودارامش بخش است، مثلا مدام در گوشی یا مقابل تلویزیون هستند، یا بیش از حد میخوابند.
مطالعات نشان میدهد که آنها تمایلی به شرکت در جلسات زوج به همراه همسرانشان ندارند. به علت سلف شکنندهای که دارند و از انتقاد گریزان هستند، صرفا زمانی به جلسات زوج مراجعه میکنند که مطمئن شوند که جلسات در راستای نیازهای آنها باشد.
استقلال دیگران به شدت آنها را هراسان میکند، زیرا به شدت وابسته و از عدم اعتماد به نفس کافی رنج میبرند، برای آنها دیگران ابزارهایی برای ارضا نیاز هستند، برای آنها دشوار است که در یک رابطه تعاملی و دوسویه که هر یک از طرفین رابطه نیازهای خود را نسبتا ارضا شده میبیند، حاضر باشد، زیرا فقط متمرکز بر نیازهای خودشان هستند.
آنها ممکن است در خانوادههایی پرورش یافته باشند که بیش از اندازه به آنها توجه شده، لذا بعدا خود را سزاوار توجه بیشتر از سوی دیگران میدانند. همچنین ناامنی شدید در کودکی نیز میتواند ، چنین رفتارهای جبرانی افراطی را نیز به همراه داشته باشد.
گاهی خود را در حوزه خاصی متخصص یا سرآمد میدانند در حالی که میزان پیشرفت واقعی آنها با آن چیزی که در مورد آن غلو میکنند، بسیار فاصله دارد.
هر چند خود را به شدت بینیاز از دیگران نشان میدهند، ولی عمیقا افرادی وابسته هستند، به دلیل همین پارادوکس دیگران را به شدت آزرده خاطر میکنند، به همین علت اهل قدردانی یا تشکر نیستند، و محبت دیگران را وظیفه آنها میدانند. به همین سبب شرکای عاطفی آنها اغلب افسرده و پر از جراحت روانی خواهند بود.
فردی میگفت که همسرش هنگام آماده شدن برای رفتن به مهمانی، به جای استفاده از الفاظ محترمانه،میگوید، میخوای بیای یا نه؟! من برم یا میای؟!
همسری همچنین تعریف میکرد که در حالی که از میزان نیازهای جنسی همسرش اطلاع دارد، ولی همسرش به شدت خود را بینیاز و بیتوجه نشان میدهد. (مثالها از کارگاه دکتر حمیدپور با عنوان خلع سلاح همسر خودشیفته اقتباس شده است)
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
صرفا مبتنی بر نیاز خود، دست به عمل میزنند، و از تخمین تأثیر آن بر دیگری عاجز هستند، لذا فاقد حس همدلی، و توانایی در ایجاد صمیمیت هستند. متاسفانه محبت دیگران را هم خصمانه قلمداد میکنند، در واقع هر چه بیشتر محبت ببیند ،کمتر محبت میکنند. آنها مصداق بارز نقض این شعر هستند، که از محبت خارها گل میشود.
رابطه برای آنها محلی برای ارضا نیاز است، به محض آنکه نیازشان در رابطه ارضا نشود، یا تحقیر شوند، حالت تهاجمی پیدا کرده، شدیداً کینه ورز شده و تا انتقام نگیرند از پا نمینشینند. آنها به این ضرب المثل باور دارند که دیگی که برای من نجوشد، بهتر است سر سگ در آن بجوشد.
به شدت از انتقاد گریزان هستند، بنابراین کمتر تمایلی به گفتگو در مورد مشکلاتشان دارند مگر اینکه مطمئن شوند که طرف مقابل صددرصد آنها را ارضا خواهد کرد.
هرگز عذرخواهی نمیکنند و عذرخواهی دیگران را هم خصمانه تلقی میکنند.
آنها حقارت درونی خود را انکار میکنند و آن را در رابطه به سمت دیگری نشانه میروند، لذا به شدت اهل بیارزش سازی طرف مقابل هستند.
یکی از رفتارهای رایج در آنها رفتارهای خودارامش بخش است، مثلا مدام در گوشی یا مقابل تلویزیون هستند، یا بیش از حد میخوابند.
مطالعات نشان میدهد که آنها تمایلی به شرکت در جلسات زوج به همراه همسرانشان ندارند. به علت سلف شکنندهای که دارند و از انتقاد گریزان هستند، صرفا زمانی به جلسات زوج مراجعه میکنند که مطمئن شوند که جلسات در راستای نیازهای آنها باشد.
استقلال دیگران به شدت آنها را هراسان میکند، زیرا به شدت وابسته و از عدم اعتماد به نفس کافی رنج میبرند، برای آنها دیگران ابزارهایی برای ارضا نیاز هستند، برای آنها دشوار است که در یک رابطه تعاملی و دوسویه که هر یک از طرفین رابطه نیازهای خود را نسبتا ارضا شده میبیند، حاضر باشد، زیرا فقط متمرکز بر نیازهای خودشان هستند.
آنها ممکن است در خانوادههایی پرورش یافته باشند که بیش از اندازه به آنها توجه شده، لذا بعدا خود را سزاوار توجه بیشتر از سوی دیگران میدانند. همچنین ناامنی شدید در کودکی نیز میتواند ، چنین رفتارهای جبرانی افراطی را نیز به همراه داشته باشد.
گاهی خود را در حوزه خاصی متخصص یا سرآمد میدانند در حالی که میزان پیشرفت واقعی آنها با آن چیزی که در مورد آن غلو میکنند، بسیار فاصله دارد.
هر چند خود را به شدت بینیاز از دیگران نشان میدهند، ولی عمیقا افرادی وابسته هستند، به دلیل همین پارادوکس دیگران را به شدت آزرده خاطر میکنند، به همین علت اهل قدردانی یا تشکر نیستند، و محبت دیگران را وظیفه آنها میدانند. به همین سبب شرکای عاطفی آنها اغلب افسرده و پر از جراحت روانی خواهند بود.
فردی میگفت که همسرش هنگام آماده شدن برای رفتن به مهمانی، به جای استفاده از الفاظ محترمانه،میگوید، میخوای بیای یا نه؟! من برم یا میای؟!
همسری همچنین تعریف میکرد که در حالی که از میزان نیازهای جنسی همسرش اطلاع دارد، ولی همسرش به شدت خود را بینیاز و بیتوجه نشان میدهد. (مثالها از کارگاه دکتر حمیدپور با عنوان خلع سلاح همسر خودشیفته اقتباس شده است)
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
بیتفاوتی یا سردی احساسی، یکی از مکانیسمهای حفظ بقای ارگانیسم زنده در برابر هیجانات و احساسات ناخوشایند پیرامون خود است. اتخاذ موضع بیتفاوتی در کوتاه مدت موجب تسلط بیشتری بر خویشتن میشود، در حالی که در طولانی مدت به بهای از دست دادن احساسات و روابط عاطفی و در نهایت انزوا میگردد.
کودکی را در نظر بگیرید که به سختی میتواند پیشبینی کند که پدر هنگام ورود به منزل چه رفتار و احساسی خواهد داشت، آیا پدر با چهرهای مهربان پذیرای اوست یا او را بیتفاوت یا عصبی خواهدیافت؟ کودک که تحمل این بیثباتی یا رهاشدگی را دشوار مییابد، به ناچار با اتخاذ موضع بیاحساسی تلاش میکند که خود را از این جذر و مد عاطفی مصون سازد. موضعی که در کوتاهمدت از او مراقبت میکند، ولی میتواند در بزرگسالی او را در برابر هر عاطفه دیگری که مطلوب او نباشد، به موضع بیحسی یا بیتفاوتی برده، و در نتیجه به روابط عاطفیاش آسیب بزند. آنها ممکن است در بزرگسالی نیاز به رابطه صمیمی را انکار کنند، و این پیام را به طرف مقابل صادر کنند که (من به تو هیچ نیازی ندارم)، پیامی حاوی لایههایی از خشم و ابعادی تنبیه کننده که برای مقابله با حس رهاشدگی از آن استفاده میشود، به بهای از دست دادن معنای زندگی و صمیمیت.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
کودکی را در نظر بگیرید که به سختی میتواند پیشبینی کند که پدر هنگام ورود به منزل چه رفتار و احساسی خواهد داشت، آیا پدر با چهرهای مهربان پذیرای اوست یا او را بیتفاوت یا عصبی خواهدیافت؟ کودک که تحمل این بیثباتی یا رهاشدگی را دشوار مییابد، به ناچار با اتخاذ موضع بیاحساسی تلاش میکند که خود را از این جذر و مد عاطفی مصون سازد. موضعی که در کوتاهمدت از او مراقبت میکند، ولی میتواند در بزرگسالی او را در برابر هر عاطفه دیگری که مطلوب او نباشد، به موضع بیحسی یا بیتفاوتی برده، و در نتیجه به روابط عاطفیاش آسیب بزند. آنها ممکن است در بزرگسالی نیاز به رابطه صمیمی را انکار کنند، و این پیام را به طرف مقابل صادر کنند که (من به تو هیچ نیازی ندارم)، پیامی حاوی لایههایی از خشم و ابعادی تنبیه کننده که برای مقابله با حس رهاشدگی از آن استفاده میشود، به بهای از دست دادن معنای زندگی و صمیمیت.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
SASANFAR.IR
Photo
#گروه_درمانی یک #درمان موثر است که به #تنهایی یا موازی با درمان انفرادی میتواند به #رشد و خودآگاهی مراجعین کمک کند. چنانچه تمایل به دریافت اطلاعات بیشتر در این زمینه هستید از طریق #دایرکت اینستاگرام مکاتبه بفرمایید یا با شمارهای که در ادامه مینویسم در #واتزاپ #پیام بدهید.
09357003932
Instagram.com/Sasanfar.ir
#حمیدرضاساسان_فر
09357003932
Instagram.com/Sasanfar.ir
#حمیدرضاساسان_فر
خروج #درمانگر از نقطه بیطرفی بالقوه میتواند یک بنبست درمانی ایجاد کند،. هر زمان که درمانگر به نفع یکی از تعارضات #درمانجو یک موضع جانبدارانه اتخاذ میکند، یعنی در همان #نقطه، درمان تمام شده و هیچ چیز #بزرگ دیگری آشکار نمیشود، به طور مثال ممکن است درمانجو از رییسش به خاطر بیتوجهی #شکایت عمدهای را در #جلسه مطرح کند، و درمانگر در همان جا به جانبداری از مراجع، او را به یک #واکنش یا #تصمیم علیه رییسش ترغیب کند، زیرا به زعم درمانگر، به درمانجوی او ظلم شده است! در حالی که یک درمانگر لازم است توانایی تحمل یا نگهداشت #احساسات خود را داشته باشد و اجازه بدهد که درمانجو بتواند الگوی ارتباطی خود را که منجر به پدیدآیی چنین پویایی در روابطش میشود، فهم کند و از #مسئولیت خود در بروز چنین روابطی #آگاه شود، در حالی که درمانگری که از #موضع #بی_طرفی خارج میشود، با اتخاذ یک موضع حمایتی، درمانجو را از کاوش بیشتر در مورد مشکلاتش #محروم کرده، و در چنین درمان جانبدارانهای، درمانجوی خود را در معرض #تکرار چنین روابطی قرار خواهد داد که مثلا به زعم او در معرض ظلم قرار بگیرد. #نصیحت کردن، به جای مراجع تصمیم گرفتن و جانبداری کردن از مراجع در برابر افرادی که آن سوی روابط او هستند و جانبداری از یکی از تعارضات درونروانی درمانجو، از مصادیق خروج درمانگر از موضع بیطرفی و دور شدن از یک درمان اکتشافی و میل به سمت یک #درمان حمایتی است که #منافع و #مضرات خود را دارد.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
از ۲۵ آبان و لحظه قطع اینترنت،بسیاری از مراجعین و دریافتکنندگان خدمات مشاوره و رواندرمانی که به صورت آنلاین با مشاورین یا درمانگران خود در ارتباط بودند،ناخواسته مجبور به ایجاد وقفه در جلسات خود شدند.کلیه افرادی که از نزدیک با ساز و کار جلسات رواندرمانی آشنا هستند به خوبی میدانند که تا چه اندازه پیوستگی و نظم در برگزاری جلسات،موجب ایجاد حس امنیت در مراجعین میگردد،و وقفه در جلسات تا چه اندازه میتواند موجبات نگرانی و ناامنی مراجعین شود.به واقع برای بعضی از درمانجویان فقدان حضور درمانگر آن هم به شیوهای که دفعتا و بدون اطلاع قبلی رخ میدهد،میتواند به صورت بالقوه آسیب زننده و حتی پیامدهای ناگواری را به همراه داشته باشد.اشفتگی درمانجویانی که طی قطع اینترنت جهانی،نمیتوانند به درمانگر خود دسترسی داشته باشد،چگونه کاهش مییابد در حالی که حتی پیامرسانهای داخلی و حتی خطوط تلفن در کشور،در مظان اتهام شنود یا ردیابی است.یکی از مهمترین و زیربناییترین معیار برای هر جلسه رواندرمانی استقرار یک فضای امن برای بیان مشکلات و بیان رازهای درمانجویان است،معیاری که با قطع اینترنت جهانی و عدم دسترسی به پیامرسانهای رایجتر و امنتر به شدت در این مدت تهدید شد و جای نگرانی بسیاری وجود دارد، اگر در آینده مجددا شاهد رویدادی مشابه باشیم.حال این سئوال مطرح میشود که آیا دولتمردان،برای حفظ سلامت روان جمع بیشماری از درمانجویانی که به صورت آنلاین از خدمات روان درمانی استفاده میکنند،در زمان قطعی اینترنت جهانی، تدابیری اندیشیدهاند؟آیا تبعات بعضاً جبرانناپذیر فقدان پیامرسانهای مطمئن که میتواند گریبان درمانجویان را بگیرد،به عهده کیست؟ آیا حاکمیت میتواند چنان امنیتی فراهم کند که فارسی زبانان سراسر دنیا بتوانند در غیاب پیامرسانهای خارجی از پیامرسانهای داخلی برای ارتباط با درمانگرانشان بهرهمند شوند؟آیا مدیران و سیاستگذاران ارشد حوزه سلامت روان اهمیت حضور پیامرسانهای امن را برای ارتقای سلامت روانی ایرانیان به اطلاع مسئولان و مدیران مربوطه رساندهاند؟هرچند سخن از حجم آسیبهایی که به خصوص در طی حوادث ابانماه به روان ایرانیان وارد آمده است بحثی طولانی و از حوصله این گفتار خارج است،همین قدر انتظار میرود که حاکمیت فرصت درمان و مراقبت از سلامت روان ایرانیان را با تصمیمات غیرکارشناسی خود از درمانگران سلب نکند،و از هر گونه تصمیم که به نحوی منافی سلامت روانی شهروندان باشد جدا خودداری نماید.
#حمیدرضاساسان_فر
#اعتراضات_سراسری
@Sasanfar_ir
#حمیدرضاساسان_فر
#اعتراضات_سراسری
@Sasanfar_ir
برنامه لایو با عنوان گروه درمانی چگونه کار می کند به میزبانی همکار ارجمند سرکارخانم ضیامنش، امشب ۱۰ خرداد ساعت ۲۱.۳۰
به امید دیدار شما عزیزان
Instagram.com/sasanfar.ir
#حمیدرضاساسان_فر
به امید دیدار شما عزیزان
Instagram.com/sasanfar.ir
#حمیدرضاساسان_فر
#دوره_تربیت_درمانگر_حرفهای
یک مثال بالینی
مراجع بعد از حدود ۶ سال درمان، چند جلسه است که در جلسهی درمان از تمایلش به خاتمهی درمان صحبت میکند. او ضمن تشکر از درمانگر بیان میدارد که طی سالهایی که درمان گرفته، توانسته نسبت به بسیاری از مشکلاتش آگاهی پیدا کند و پیشرفتهای اخیر خود را در زندگی حاصل درماناش میداند. او همچنین اذعان میدارد که درمان به او کمک کردهاست که بعضی از مشکلات یا تعارضاتی را که این روزها با آن رو به رو میشود، حل و فصل کند. او از درمانگرش به خاطر صبر و تحمل بعضی از صفات او در درمان تشکر میکند و به او یادآوری میکند که اگر تابآوری درمانگر در برابر این صفات نبود، او به چنین آگاهی و رضایتی از زندگی خود دست پیدا نمیکرد. در نهایت مراجع درخواست خود را برای خاتمهی جلسات با درمانگرش مطرح مینماید.
درمانگر در مواجهه با این رویکرد مراجع این فرضیه را با او مطرح میکند که چرا زمانی که به چنین رضایتی از درمان رسیدهاست میخواهد درمان را ترک کند، و آیا این تصمیم او در این برههی خاص معنای خاصی دارد؟ درمانگر بر این موضوع تامل میکند که چرا مراجع در طی این همه سال که از درمانش میگذرد، میتواند مشکلات یا به زعم مراجع بعضی از صفاتش را در جلسه مطرح نماید ولی به محض فرا رسیدن موفقیتهایی که او از آنها نام میبرد، تمایل او به ترک رابطهی درمانی شدت میگیرد. درمانگر هرچند به آزادی و ارادهی مراجع برای ترک درمان معطوف است و موفقیتهای او را معتبر میداند، لیکن تلاش میکند توجه مراجع را به سویهی دیگری از آنچه مطرح میکند، جلب نماید. در نهایت مراجع با کمک درمانگر در مییابد که حسادت افراد مهم در زندگی او در برابر موفقيتهایش او را نگران میکند که موضوعات مثبت و پیشرفتهایش را با درمانگر مطرح کند، او میگوید که برخلاف رویهی درمانگر در گذشته وتابآوری او در برابر مسائلش، ولی اکنون چندان مطمئن نیست که درمانگر بتواند موفقیتهای او را تاب بیاورد. او همچنین نگران است که در صورت عدم تداوم موفقیتهایش، تجربه شرم در برابر درمانگر را نیز تجربه کند، و گاهی ترجیح میدهد که زودتر یک رقابتی را ترک کند تا اینکه مداومت کند و ریسک شکست را بپذیرد. در نهایت درمانگر و مراجع با توافق یکدیگر میپذیرند که جلسات ادامه داشتهباشد.
(نمونهای از موردهای مطرح شده در جلسات تربیت درمانگر حرفهای را خواندید.
کلیهی شرححالها برآمده از قلم اینجانب است و ارتباطی با مراجع یا جلسات درمانی فرد خاصی ندارد.)
@Sasanfar_ir
#حمیدرضاساسان_فر
یک مثال بالینی
مراجع بعد از حدود ۶ سال درمان، چند جلسه است که در جلسهی درمان از تمایلش به خاتمهی درمان صحبت میکند. او ضمن تشکر از درمانگر بیان میدارد که طی سالهایی که درمان گرفته، توانسته نسبت به بسیاری از مشکلاتش آگاهی پیدا کند و پیشرفتهای اخیر خود را در زندگی حاصل درماناش میداند. او همچنین اذعان میدارد که درمان به او کمک کردهاست که بعضی از مشکلات یا تعارضاتی را که این روزها با آن رو به رو میشود، حل و فصل کند. او از درمانگرش به خاطر صبر و تحمل بعضی از صفات او در درمان تشکر میکند و به او یادآوری میکند که اگر تابآوری درمانگر در برابر این صفات نبود، او به چنین آگاهی و رضایتی از زندگی خود دست پیدا نمیکرد. در نهایت مراجع درخواست خود را برای خاتمهی جلسات با درمانگرش مطرح مینماید.
درمانگر در مواجهه با این رویکرد مراجع این فرضیه را با او مطرح میکند که چرا زمانی که به چنین رضایتی از درمان رسیدهاست میخواهد درمان را ترک کند، و آیا این تصمیم او در این برههی خاص معنای خاصی دارد؟ درمانگر بر این موضوع تامل میکند که چرا مراجع در طی این همه سال که از درمانش میگذرد، میتواند مشکلات یا به زعم مراجع بعضی از صفاتش را در جلسه مطرح نماید ولی به محض فرا رسیدن موفقیتهایی که او از آنها نام میبرد، تمایل او به ترک رابطهی درمانی شدت میگیرد. درمانگر هرچند به آزادی و ارادهی مراجع برای ترک درمان معطوف است و موفقیتهای او را معتبر میداند، لیکن تلاش میکند توجه مراجع را به سویهی دیگری از آنچه مطرح میکند، جلب نماید. در نهایت مراجع با کمک درمانگر در مییابد که حسادت افراد مهم در زندگی او در برابر موفقيتهایش او را نگران میکند که موضوعات مثبت و پیشرفتهایش را با درمانگر مطرح کند، او میگوید که برخلاف رویهی درمانگر در گذشته وتابآوری او در برابر مسائلش، ولی اکنون چندان مطمئن نیست که درمانگر بتواند موفقیتهای او را تاب بیاورد. او همچنین نگران است که در صورت عدم تداوم موفقیتهایش، تجربه شرم در برابر درمانگر را نیز تجربه کند، و گاهی ترجیح میدهد که زودتر یک رقابتی را ترک کند تا اینکه مداومت کند و ریسک شکست را بپذیرد. در نهایت درمانگر و مراجع با توافق یکدیگر میپذیرند که جلسات ادامه داشتهباشد.
(نمونهای از موردهای مطرح شده در جلسات تربیت درمانگر حرفهای را خواندید.
کلیهی شرححالها برآمده از قلم اینجانب است و ارتباطی با مراجع یا جلسات درمانی فرد خاصی ندارد.)
@Sasanfar_ir
#حمیدرضاساسان_فر
در گوشهی کافهای پراز ازدحام، به آدمها نگاه میکنم. ناگهان میترسم و دستهایم را از دستش جدا میکنم. بشقاب را به سمتم میکشد و به آرامی میگوید: (دیگه بهم نگو از پیشت برم.). کلافه میشوم. لیوان آبم را پر میکند. از دهانش خون میآید. نشان میدهم که میخواهم پول میز را حساب کنم، ولی از کافه بیرون میروم. یک تاکسی میگیرم، و به سمت خانه.ام به راه میافتم. چهارطبقه را بالا میروم و به اتاقم که میرسم، فقط میخوابم، تا شاید یادم برود که من آن چیزی نبودم که نشان میدادم.
قسمتی از داستان (من در برابر)
عکسها را از کافهی لبیستروپاپ گرفتم.
✍#حمیدرضاساسان_فر
قسمتی از داستان (من در برابر)
عکسها را از کافهی لبیستروپاپ گرفتم.
✍#حمیدرضاساسان_فر
🔹#دوره_تربیت_درمانگر_حرفهای
(یک مثال بالینی)
یافتن الگوی روایتهایی که مراجع تعریف میکند، به او در رسیدن به یک فهم یکپارچه از خودش کمک میکند. متداول است که مراجع در یک جلسه، با خودش چند روایت مختلف و به ظاهر غیرمرتبط با یکدیگر را به جلسه درمان بیاورد، این درمانگر است که در گام نخست تلاش خود را برای یافتن ارتباط میان این داستانهای جدا افتاده از هم معطوف میکند. به مثالهای زیر توجه کنید:
روایت نخست:
مراجع از مهمانی هفتهی گذشته صحبت میکند، اینکه چطور در مهمانی مدام نگران قضاوت و تصویری بوده که دیگران از او داشتهاند، او میگوید که مدام نگران بوده که دیگران از درون مبتذل و پیشپا افتادهی او باخبر شوند، همین هم باعث میشود که اغلب در مهمانیها شرکت نکند یا حضور در مهمانیها برای او وظیفهای دشوار باشد.
مراجع در اینجا صحبتهایش را قطع میکند، بعد از کمی سکوت، روایت بعدی را شروع میکند.
روایت دوم:
مراجع از مشکلاتی که در محیط کارش دارد، صحبت میکند. اینکه به علت محافظهکاری بیش از اندازه، سالهاست که ترفیع درجه پیدا نکرده و حقوقش دیگر کفاف مخارجش را نمیدهد. او پیشنهادهای شغلی و موقعیتهایی را که میتواند باعث پیشرفتش شود، رد میکند و از اینکه سالهاست که درجا میزند، شکایت میکند.
در اینجا مراجع نظر درمانگر را میخواهد، او میگوید دوست دارد که در این جلسه در مورد مشکلاتش در محیط کار بیشتر صحبت شود.
درمانگر که هر دو روایت را به خوبی شنیده است، توجه خود را بر یافتن درونمایههای مشترک هر دو روایت متمرکز میکند، توجه بر روایت آخر، و بررسی آن مستقل از روایت اول، نباید خط اول مداخله قرار بگیرد، درمانگری در اینجا هنر کشف ارتباطهای به ظاهر جداافتاده در متن روایتهایی است که مراجع مطرح میکند. این مداخلهی دقیقتر است.
در روایت اول، اجتناب از یک کنش (معاشرت) به دلیل نگرانی از آشکار شدن معایب و نواقص درونی دیده میشود. در روایت دوم هم باز با یک اجتناب روبرو هستیم، این کنش این بار در پذیرفتن پیشنهادات شغلی خود را نشان میدهد. کنار هم گذاشتن این دو الگوی مشترک خود را در یک تحلیل نهایی آشکار میکند: مراجع به دلیل نگرانی از آشکار شدن ناتوانیهایش خود را در معرض امتحان کردن پیشنهادات شغلی قرار نمیدهد.
درمانگر میتواند به مراجع بگوید:
(به این فکر میکنم که چقدر مشکلی که در محل کارت داری، شبیه رفتاری است که در مهمانیهایت وجود دارد، نگرانیات در نپذیرفتن پیشنهادات شغلی، نگرانی از آشکار شدن نواقص و اشکالاتی است که سعی میکنی آنها را پنهان کنی).
البته میتوان و در بسیاری از موارد بهتر است که یافتن این ارتباط را به عهده خود مراجع هم گذاشت که در این صورت نوع مداخله درمانگر و آنچه میگوید تغییر میکند.
✍#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
(یک مثال بالینی)
یافتن الگوی روایتهایی که مراجع تعریف میکند، به او در رسیدن به یک فهم یکپارچه از خودش کمک میکند. متداول است که مراجع در یک جلسه، با خودش چند روایت مختلف و به ظاهر غیرمرتبط با یکدیگر را به جلسه درمان بیاورد، این درمانگر است که در گام نخست تلاش خود را برای یافتن ارتباط میان این داستانهای جدا افتاده از هم معطوف میکند. به مثالهای زیر توجه کنید:
روایت نخست:
مراجع از مهمانی هفتهی گذشته صحبت میکند، اینکه چطور در مهمانی مدام نگران قضاوت و تصویری بوده که دیگران از او داشتهاند، او میگوید که مدام نگران بوده که دیگران از درون مبتذل و پیشپا افتادهی او باخبر شوند، همین هم باعث میشود که اغلب در مهمانیها شرکت نکند یا حضور در مهمانیها برای او وظیفهای دشوار باشد.
مراجع در اینجا صحبتهایش را قطع میکند، بعد از کمی سکوت، روایت بعدی را شروع میکند.
روایت دوم:
مراجع از مشکلاتی که در محیط کارش دارد، صحبت میکند. اینکه به علت محافظهکاری بیش از اندازه، سالهاست که ترفیع درجه پیدا نکرده و حقوقش دیگر کفاف مخارجش را نمیدهد. او پیشنهادهای شغلی و موقعیتهایی را که میتواند باعث پیشرفتش شود، رد میکند و از اینکه سالهاست که درجا میزند، شکایت میکند.
در اینجا مراجع نظر درمانگر را میخواهد، او میگوید دوست دارد که در این جلسه در مورد مشکلاتش در محیط کار بیشتر صحبت شود.
درمانگر که هر دو روایت را به خوبی شنیده است، توجه خود را بر یافتن درونمایههای مشترک هر دو روایت متمرکز میکند، توجه بر روایت آخر، و بررسی آن مستقل از روایت اول، نباید خط اول مداخله قرار بگیرد، درمانگری در اینجا هنر کشف ارتباطهای به ظاهر جداافتاده در متن روایتهایی است که مراجع مطرح میکند. این مداخلهی دقیقتر است.
در روایت اول، اجتناب از یک کنش (معاشرت) به دلیل نگرانی از آشکار شدن معایب و نواقص درونی دیده میشود. در روایت دوم هم باز با یک اجتناب روبرو هستیم، این کنش این بار در پذیرفتن پیشنهادات شغلی خود را نشان میدهد. کنار هم گذاشتن این دو الگوی مشترک خود را در یک تحلیل نهایی آشکار میکند: مراجع به دلیل نگرانی از آشکار شدن ناتوانیهایش خود را در معرض امتحان کردن پیشنهادات شغلی قرار نمیدهد.
درمانگر میتواند به مراجع بگوید:
(به این فکر میکنم که چقدر مشکلی که در محل کارت داری، شبیه رفتاری است که در مهمانیهایت وجود دارد، نگرانیات در نپذیرفتن پیشنهادات شغلی، نگرانی از آشکار شدن نواقص و اشکالاتی است که سعی میکنی آنها را پنهان کنی).
البته میتوان و در بسیاری از موارد بهتر است که یافتن این ارتباط را به عهده خود مراجع هم گذاشت که در این صورت نوع مداخله درمانگر و آنچه میگوید تغییر میکند.
✍#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
SASANFAR.IR
Photo
در حاشیهی مستند صعود انفرادی و در رعایت جنون.
قبلا در شیفتگیام به جنون نوشتهبودم. روانشناس شدن را در رعایت حرمت همین جنون دانستم. نمیدانم از کی و کجا جنون رنگ منفی به خود گرفت. شاید جنون کلیسا یا علمستیزی آن دوران تاثیر داشت. همان که خاطرهی ناخوشایندی بر تاریخ بشریت بود هرچند قورت دادن عصای علم هم بعدا بر مذاق رمانتیستها چندان خوش نیامد. بگذریم که در بنیادی که دکارت پایهی آن را ریخت همچنان جنونی دکارتی آشکار و پنهان است. میگویند دکارت، سرآمد فلاسفهی عصر روشنگری در شامگاه دهم نوامبر هزار و ششصد و نوزده رویایی دید که آن را این چنین تعبیر کرد که روح حقیقت او را برگزیده تا همهی دانشها را به علم واحدی در بیاورد و بعد از آن بود که نذر کرد که به زیارت مقبره مریم در ایتالیا برود. چنین فردی با چنین تجربیاتی همان کسی شد که بعدا پایههای خرافات را لرزاند و ستونهای علم را بر پایهی نظرات فلسفی خود استوار کرد. طنز روزگار اینجاست که علم به همت جنون راهش هموار شد.در مستند صعود انفرادی برندهی جایزه اسکار، میبینیم که "الکس هارولد" از قلهی "ال کاپیتان" به طول حدود نهصد متر، بدون هیچ وسیلهی نگهدارنده یا ابزار ایمنی، صعود میکند. از مغز او عکس برداری میکنند و میگویند که آمیگدال مغز او بر خلاف معمول دیگران به سادگی تحریک نمیشود، بنابراین آنچه دیگران را به سادگی میترساند یا سر شوق میآورد در الکس هارولد به سختی رخ میدهد.
در این مستند میفهمیم که پدرش آسپرگر داشته[و احتمالا خودش]و در خانوادهای که به وضوح احساسات و عواطف به سختی محلی برای بروز پیدا میکرده، رشد کرده است. با خودم میاندیشیدم که اگر جنون هارولد نبود چه کسی میتوانست به جز او چنین رکورد بینظیری را از خودش برجا بگذارد، رکوردی که بعید است که تا سالها دستکم توسط آدمهای به ظاهر سالم ومعمولی دستکاری شود، مگر به همت مجنونی دیگر. همهی انسانهایی که به ظاهر در کتابچهی تشخیصی برچسبی نمیگیرند و فخرفروشانه خودشان را مدار ارزشمندی و دیگران را از قاب کهتری میبینند، احتمالا جرات هم نمیکنند که با نردبان چند متر از این کوه بالا بروند، چه برسد که رویای فتح آن را حتی حداقل مانند دکارت در خواب ببینند.روانشناسی اگر مراقب نباشد و در مواجهه با سمپتومها و علائم مراجعین و بستن آنها زیر رگبار دارو،تاب آوری معمول خودش را از دست بدهد، دیگر دیری نخواهد گذشت که در زدودن لذت زیستن جهان زیر چتر جنون انسانهایی چون هارولد، جهان را بیبهره خواهد ساخت،همان جنونی که زندگی ما را قرنها به پیش راندهاست.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
قبلا در شیفتگیام به جنون نوشتهبودم. روانشناس شدن را در رعایت حرمت همین جنون دانستم. نمیدانم از کی و کجا جنون رنگ منفی به خود گرفت. شاید جنون کلیسا یا علمستیزی آن دوران تاثیر داشت. همان که خاطرهی ناخوشایندی بر تاریخ بشریت بود هرچند قورت دادن عصای علم هم بعدا بر مذاق رمانتیستها چندان خوش نیامد. بگذریم که در بنیادی که دکارت پایهی آن را ریخت همچنان جنونی دکارتی آشکار و پنهان است. میگویند دکارت، سرآمد فلاسفهی عصر روشنگری در شامگاه دهم نوامبر هزار و ششصد و نوزده رویایی دید که آن را این چنین تعبیر کرد که روح حقیقت او را برگزیده تا همهی دانشها را به علم واحدی در بیاورد و بعد از آن بود که نذر کرد که به زیارت مقبره مریم در ایتالیا برود. چنین فردی با چنین تجربیاتی همان کسی شد که بعدا پایههای خرافات را لرزاند و ستونهای علم را بر پایهی نظرات فلسفی خود استوار کرد. طنز روزگار اینجاست که علم به همت جنون راهش هموار شد.در مستند صعود انفرادی برندهی جایزه اسکار، میبینیم که "الکس هارولد" از قلهی "ال کاپیتان" به طول حدود نهصد متر، بدون هیچ وسیلهی نگهدارنده یا ابزار ایمنی، صعود میکند. از مغز او عکس برداری میکنند و میگویند که آمیگدال مغز او بر خلاف معمول دیگران به سادگی تحریک نمیشود، بنابراین آنچه دیگران را به سادگی میترساند یا سر شوق میآورد در الکس هارولد به سختی رخ میدهد.
در این مستند میفهمیم که پدرش آسپرگر داشته[و احتمالا خودش]و در خانوادهای که به وضوح احساسات و عواطف به سختی محلی برای بروز پیدا میکرده، رشد کرده است. با خودم میاندیشیدم که اگر جنون هارولد نبود چه کسی میتوانست به جز او چنین رکورد بینظیری را از خودش برجا بگذارد، رکوردی که بعید است که تا سالها دستکم توسط آدمهای به ظاهر سالم ومعمولی دستکاری شود، مگر به همت مجنونی دیگر. همهی انسانهایی که به ظاهر در کتابچهی تشخیصی برچسبی نمیگیرند و فخرفروشانه خودشان را مدار ارزشمندی و دیگران را از قاب کهتری میبینند، احتمالا جرات هم نمیکنند که با نردبان چند متر از این کوه بالا بروند، چه برسد که رویای فتح آن را حتی حداقل مانند دکارت در خواب ببینند.روانشناسی اگر مراقب نباشد و در مواجهه با سمپتومها و علائم مراجعین و بستن آنها زیر رگبار دارو،تاب آوری معمول خودش را از دست بدهد، دیگر دیری نخواهد گذشت که در زدودن لذت زیستن جهان زیر چتر جنون انسانهایی چون هارولد، جهان را بیبهره خواهد ساخت،همان جنونی که زندگی ما را قرنها به پیش راندهاست.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
SASANFAR.IR
Photo
وقتی امروز کتابهایی را که از نمایشگاه کتاب سفارش دادهبودم، ورق میزدم، متوجه شدم که اولین کتابی را که از میان آنها برای خواندن انتخاب کردهام، یک کتاب تاریخی است. با خودم فکر کردم که وقتی از گلن گابارد، یا مارشال لینهان و حتی یک کتاب از فروید هست، چرا باید یک کتاب تاریخی بر خواندن همهی آنها اولویت پیدا کند؟ کمی نگذشت که توجهم بر ارتباط میان تاریخ و هنر درمانگری بیشتر شد.
انسان هستندهای تاریخمند است. پیشینهای دارد، نه فقط فردی که حتی اجتماعی. یکی از اولین پرسشهایی که در دوران کارورزی در بیمارستان از مراجعین میپرسیدیم، پیشینه یا همان هیستوری مراجعین بود. از تاریخچهی بیماریش گرفته تا پرسشهایی پیرامون دوران کودکی یا نوجوانیاش. هرچند که امروزه تاثیرات تجربیات اولیهی مراجعین یا گذشتهی آنها بسیار بدیهی به نظر میرسد ولی تا پیش از فروید اهمیت گذشتهی بیمار در ساختار روان او تا این اندازه بر ما آشکار نبود. جلوتر نوشتم که تاریخچه زندگی مراجع برایمان مهم است، و حالا به این فکر میکنم که مگر میشود، درمانگری باشد که از تاریخ به طور کلی متنفر باشد، ولی به طرز متناقضی در کاوش در پیشینهی مراجعین اشتیاق نشان دهد؟
سبب این یادداشت، کتاب (از کاخ شاه تا زندان اوین) (احسان نراقی) انتشارات رسا بود، که بعدا بخشهایی از آن را به اشتراک خواهم گذاشت.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
انسان هستندهای تاریخمند است. پیشینهای دارد، نه فقط فردی که حتی اجتماعی. یکی از اولین پرسشهایی که در دوران کارورزی در بیمارستان از مراجعین میپرسیدیم، پیشینه یا همان هیستوری مراجعین بود. از تاریخچهی بیماریش گرفته تا پرسشهایی پیرامون دوران کودکی یا نوجوانیاش. هرچند که امروزه تاثیرات تجربیات اولیهی مراجعین یا گذشتهی آنها بسیار بدیهی به نظر میرسد ولی تا پیش از فروید اهمیت گذشتهی بیمار در ساختار روان او تا این اندازه بر ما آشکار نبود. جلوتر نوشتم که تاریخچه زندگی مراجع برایمان مهم است، و حالا به این فکر میکنم که مگر میشود، درمانگری باشد که از تاریخ به طور کلی متنفر باشد، ولی به طرز متناقضی در کاوش در پیشینهی مراجعین اشتیاق نشان دهد؟
سبب این یادداشت، کتاب (از کاخ شاه تا زندان اوین) (احسان نراقی) انتشارات رسا بود، که بعدا بخشهایی از آن را به اشتراک خواهم گذاشت.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
⭕️ نگاهی دیگر به جایگاه روانشناسی در احکام صادره توسط قضات
این روزها شاهد صدور احکامی قابل تامل برای بعضی از متهمین هستیم. این قبیل احکام، ضمن آنکه متهم را واجد یک تشخیص روانشناسی دانسته، او را به مراجعه به روانشناس برای دریافت درمان محکوم کردهاست. پس از صدور چنین احکامی، از همکاران روانشناس تا انجمنهای روانشناسی و روانپزشکی به صدور این قبیل احکام اعتراض کردند و اغلب آن را در راستای استفاده ابزاری از علم روانشناسی و اقدامی همچون برچسبزنی خواندهاند. این قبیل اقدامات در حالی صورت میگیرد که اقبال عمومی مردم در مراجعه به روانشناس و دریافت خدمات درمانی یا مشاوره، دیگر مانند گذشته یک قبح اجتماعی نیست و به اعتبار آمار ورودیهای این رشته و فرصتهای شغلی پیشآمده، در زمانهای کمنظیر به سر میبریم. در افول جایگاه نهادهای سنتی مانند معتمدان محلی، ریشسفیدان و نهادهای مذهبی، در مقام دریافت مشورت یا حل و فصل مشکلات مردم، نهاد روانشناسی رفته رفته به رشد خود ادامه داده و در جایگاهی امن و مورد اطمینان مورد پذیرش مردم قرار گرفتهاست. اکنون این رویهی بعضی از قضات ممکن است این فرضیه را در اذهان قوت ببخشد که صدور چنین احکامی در خدمت بیاعتبار کردن نهاد روانشناسی و بالابردن جایگاه نهادهای سنتی هم عرض با این نهاد بودهاست، با این همه به عقیده نگارنده چنین احکامی آثار منفی چندانی بر رشد و اقبال روزافزون جامعه روانشناسی ندارد. چرا که حتی از معانی پنهان چنین احکامی اتفاقا تاکید بر محوریت روانشناسی در حل مسایل اجتماعی مستفاد میشود. ارجاع متهمین به دریافت خدمات روانشناسی خود نشان میدهد که قضات محترم، خواسته یا ناخواسته بر اهمیت علم روانشناسی و کارکرد موثرتر آن در برابر دیگر نهادهای سنتی هم عرض پی بردهاند. وگرنه چرا به طور مثال حکم ندادهاند که متهم برای علاج مشکل یا درمان خود به فلان نهاد فرهنگی یا مذهبی مراجعه کند؟ هرچند متاسفانه اینبار، شیپور را از سر گشادش نواختهاند ولی به تدریج میتوانند با مشورت با افراد ذیصلاح و نیت درست از کمک روانشناسان در اصلاح بعضی از امور کمک بگیرند، به این امید که دیگر نهادهای هم عرض نیز جایگاه در خور خویش را بیابند.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
این روزها شاهد صدور احکامی قابل تامل برای بعضی از متهمین هستیم. این قبیل احکام، ضمن آنکه متهم را واجد یک تشخیص روانشناسی دانسته، او را به مراجعه به روانشناس برای دریافت درمان محکوم کردهاست. پس از صدور چنین احکامی، از همکاران روانشناس تا انجمنهای روانشناسی و روانپزشکی به صدور این قبیل احکام اعتراض کردند و اغلب آن را در راستای استفاده ابزاری از علم روانشناسی و اقدامی همچون برچسبزنی خواندهاند. این قبیل اقدامات در حالی صورت میگیرد که اقبال عمومی مردم در مراجعه به روانشناس و دریافت خدمات درمانی یا مشاوره، دیگر مانند گذشته یک قبح اجتماعی نیست و به اعتبار آمار ورودیهای این رشته و فرصتهای شغلی پیشآمده، در زمانهای کمنظیر به سر میبریم. در افول جایگاه نهادهای سنتی مانند معتمدان محلی، ریشسفیدان و نهادهای مذهبی، در مقام دریافت مشورت یا حل و فصل مشکلات مردم، نهاد روانشناسی رفته رفته به رشد خود ادامه داده و در جایگاهی امن و مورد اطمینان مورد پذیرش مردم قرار گرفتهاست. اکنون این رویهی بعضی از قضات ممکن است این فرضیه را در اذهان قوت ببخشد که صدور چنین احکامی در خدمت بیاعتبار کردن نهاد روانشناسی و بالابردن جایگاه نهادهای سنتی هم عرض با این نهاد بودهاست، با این همه به عقیده نگارنده چنین احکامی آثار منفی چندانی بر رشد و اقبال روزافزون جامعه روانشناسی ندارد. چرا که حتی از معانی پنهان چنین احکامی اتفاقا تاکید بر محوریت روانشناسی در حل مسایل اجتماعی مستفاد میشود. ارجاع متهمین به دریافت خدمات روانشناسی خود نشان میدهد که قضات محترم، خواسته یا ناخواسته بر اهمیت علم روانشناسی و کارکرد موثرتر آن در برابر دیگر نهادهای سنتی هم عرض پی بردهاند. وگرنه چرا به طور مثال حکم ندادهاند که متهم برای علاج مشکل یا درمان خود به فلان نهاد فرهنگی یا مذهبی مراجعه کند؟ هرچند متاسفانه اینبار، شیپور را از سر گشادش نواختهاند ولی به تدریج میتوانند با مشورت با افراد ذیصلاح و نیت درست از کمک روانشناسان در اصلاح بعضی از امور کمک بگیرند، به این امید که دیگر نهادهای هم عرض نیز جایگاه در خور خویش را بیابند.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️دانشگاهها و فضاهای رسمی آکادمیک، آنقدر که حرفزدن و مداخلهکردن را به دانشجویان آموختهاند، فراموش کردهاند که در فضیلت گوش کردن و شفابخشی شنیدهشدن آموزش بدهند. نگونبخت درمانگرانی که در پس این آموزش بخواهند شنیدن را در جلسه درمان تمرین کنند، و در نتیجه چنان تصویر کاریکاتوری از خود بروز میدهند که دستمایهی چنین ویدئوهایی میشوند. این طنازیها جای درستی را نشانه گرفتهاند و نقدشان به بعضی از درمانگرانی است که هنر شنیدن را با انفعال، یا ژستهای روانکاوی اشتباه گرفتهاند.
دیگر آنکه ای کاش جامعه روانشناسی با فرصت شوخی و طنزپردازی دیگران با حرفهشان با گشودگی بیشتری برخورد کند. لطف این کار این است که این حرفه مقدس نمیشود، طوری که کسی جرات نکند دربارهی آن حرف بزند و دیگر اینکه لابلای چنین ویدئوهایی میشود نقدهایی را شنید که برای اصلاح امور این حرفه خیلی به درد میخورد.
#حمیدرضاساسان_فر
@sasanfar_ir
دیگر آنکه ای کاش جامعه روانشناسی با فرصت شوخی و طنزپردازی دیگران با حرفهشان با گشودگی بیشتری برخورد کند. لطف این کار این است که این حرفه مقدس نمیشود، طوری که کسی جرات نکند دربارهی آن حرف بزند و دیگر اینکه لابلای چنین ویدئوهایی میشود نقدهایی را شنید که برای اصلاح امور این حرفه خیلی به درد میخورد.
#حمیدرضاساسان_فر
@sasanfar_ir
از قراین و شواهد چنین برمیآید، که انتخابات سازمان نظام روانشناسی در حال حاضر دغدغهی کمتر کسی از روانشناسان و مشاوران باشد، و نمیدانم که مطلع هستید یا خیر که انتخابات ۲۰ مرداد که قرار بود مجری آن سازمان نظام باشد هم لغو شد، و دیگر اینکه دولت فخیمه هم برخلاف اساسنامه تشکیل سازمان نظام قصد دارد یک انتخابات در ۲۷ مرداد برای ما برگزار کند. خلاصه اینکه آن انتخابات که لغو شد، این دیگری هم که غیرقانونی است پس عجالتا شرکت در انتخابات چه در مقام کاندیداتوری و چه در مقام رایدهنده هیچ محلی از اعراب ندارد، که چه بسا عوارضش از منافعش بیشتر باشد.
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
Audio
بخشی از جلسهی دوره تربیت درمانگر حرفهای، ۱۰/۱۸/ ۱۴۰۲
#حمیدرضاساسان_فر
T.me/Sasanfar_ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جایگاه رویکردها در جلسات رواندرمانی
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
ویدئوی کامل این گفتگو حدود ۳۰ دقیقه در یوتیوب قابل مشاهده است.
https://youtu.be/e2GjZFRdTX0?si=TUeOhYXbvXMF45Lz
#حمیدرضاساسان_فر
@Sasanfar_ir
ویدئوی کامل این گفتگو حدود ۳۰ دقیقه در یوتیوب قابل مشاهده است.
https://youtu.be/e2GjZFRdTX0?si=TUeOhYXbvXMF45Lz