یادداشت های شنبه
229 subscribers
223 photos
12 videos
284 links
"یادداشت های شنبه" کانالی است که هر هفته شنبه ها، یادداشت های هفتگی ام را در آن منتشر می کنم.
سهند سامی راد

facebook: Sahand Samirad
Instagram.com/sahandsamirad

@Sahand_Samirad :ارتباط
Download Telegram
به دوستم گفتم واقعا برای چه و که می نویسم، نه می شود چیزهایی که دلم می خواهد را بنویسم نه اصلا مطمئن هستم همین چیزهایی که می نویسم و اولویت دَهُم یا بیستم از چیزهایی که دلم می خواهد است، به درد کسی بخورد. کسانی که شاید مخاطب نوشته باشند، خودشان بلدند و نیازی به نوشته های من ندارند؛ کسانی هم که بلد نیستند اصلا این نوشته ها به دردشان نمی خورد. بیخود وقت مردم را بگیرم برای چه! از بابت سرگرمی هم حتی اگر بخواهیم ارزشی به نوشته ها بدهیم، فکر کنم کلی سریال و کتاب سرگرم کننده تر هستند که نویسنده های خلاقشان شانس این را داشته اند که به زبانی بنویسند که هم دست آدم برای نوشتن بازتر است هم می شود وقت و انرژی بیشتری برای نوشتن گذاشت چون از طریق آن می توان ارتزاق کرد. فکر کنم بهتر است شنبه ها به جای پست یادداشت یک کار دیگر کنم. مثلا گیتار یاد بگیرم، یا بروم کمدی کلاب به زبانی که راحت تر می شود به آن زبان حرف زد توی اوپن مایک حرف بزنم. البته کوبلن دوزی هم بد نیست، تا حالا امتحان نکرده ام. چه می دانم. خلاصه اگر دیدید شنبه آمد و درِ مغازه بسته است دارم کوبلن می دوزم. بای بای.
#یادداشت_های_شنبه
#سهندسامی_راد
@Sahandsamirad
https://t.me/Sahandsamirad/823
کافه همان کافه ی قبلی است، آسمان همان آسمان قبلی، زمین هم همین طور اما انگار من آدم قبلی نیستم. شاید به خاطر همین است که کافه قشنگ تر شده، آسمان و زمین هم همین طور. بعضی ها همان آدم های قبلی به نظر می رسند، بعضی ها هم قشنگ تر. یک چیز اما واقعا عوض شده، همان چیزی که سال ها جوری منجمد شده بود که انگار هیچ وقت چشمش به خورشید نخورده است، عین فریزری که نه برقش قطع می شد و نه خراب. به هر حال انگار دارد یخ اش باز می شود، حالا اینکه وقتی یخ اش باز شد چه شکلی شود را نمی دانم. یک چیز دیگر هم که عوض شده این است که قبلا ته اغلب جملاتی که توی سرم بود نقطه بود، الان بالای نقطه، یک خط راست ایستاده و شده علامت تعجب! گاهی هم خط راست در حال ژیمناستیک است و صدای علامت سوال می دهد. نمی دانم، شاید تاثیر آب رفتن اندام انجماد است؛ شاید هم نه! نه؟!
@Sahandsamirad
https://t.me/Sahandsamirad/829
کتاب درمانِ شوپنهاور را می خوانم. بعضی جاها از خواندن دست می کشم و کلمات را مزه مزه می کنم. می ترسم اگر زود قورتشان دهم، زود تمام شوند. می ترسم چیزی برای مزه مزه کردن باقی نماند. کتاب، نه شوپنهاور را می پرستد و نه ملامتش می کند. انگار دوستی باشد که توی یک میخانه به آدم رسیده باشد، کله اش گرم شده باشد و آنطور که خودش شوپنهاور را می بیند توصیف اش کند. یک جور دوستی که شاید شوپنهاور هیچوقت نداشته بود. صفحه ی سیصد و سی و سه را وقتی خواندم که توی کافه تنها بودم. با این جملات از شوپنهاور آغاز می شد: "من برای عوام ننوشته ام... آثارم را برای اندیشمندانی بر جای گذاشته ام که در طول تاریخ همچون استثناهای نادری سر برخواهند آورد. آنان نیز احساسی مانند من خواهند داشت یا همچون کشتیبان یک کشتی شکسته در جزیره ای متروک، ردپای رفیق رنجوری که پیش از آنها بر جزیره گام نهاده، بیش از همه ی طوطی ها و میمون هایی که بر شاخسار درختانند، مایه ی تسلایشان خواهد بود." از خواندن دست کشیدم. به راهرویی که از کنار میز من تا در خروجی کشیده شده بود خیره شدم. رد پای شوپنهاور روی زمین بود، زمین جزیره!
@Sahandsamirad
این تبلیغ رو توی کانال تلگرام زهرا فخرایی، آشنای هنرمند، نویسنده، تصویرگر و عروسک سازِ ساکن ایران دیدم. بعضی هاتون حتما می شناسیدش و با فعالیت هایش در سالهای گذشته آشنا هستید. به نظرم از آلبوم های نقاشیِ زهرا نباید غافل شد، مخصوصا توی این اوضاع و احوال فعلی! 👇
Forwarded from زهرا فخرایی
اگه دوست داشتین آلبوم نقاشی براتون درست کنم می تونین به آی دیم پیام بدین: @zahra_F1989
دو تا بودند، بهشان گفتم نترسید، فقط می خواهم عکس بگیرم، لطفا حرکت نکنید و بگویید چیز! یکی شان باور نکرد، پر زد و رفت. آن یکی همان جا ماند. اول فکر کردم حرفم را باور کرده ولی بعدش فهمیدم این طور نیست. کر بود! وقتی نگفت چیز فهمیدم.

https://t.me/Sahandsamirad/846

@Sahandsamirad